مقبرهای برای ” َش”
میدان هوایی* شروع شهرست
سرکهای* خام هنوز نفس میکشند
باشندگان*، لبخند دارند
طبق خینه* در دست
خانهی عروس
شاهبالاهای* رقاص
ترافیک شهر را زیاد کردهای
قالومقال* بسیار دارند موترها*
دایرهزنان میگذرند زنان
اوشتُکهای* از خدا بی خبر
همه را باخبر میکنند
جذابتر از همه
کسی هست؟
هست؟
آیا نیست هست؟
زن حاملهای هیچ را حمل میکند؟
چرخی بزن
فیته* را چالان* کن
[همه غرسک* بزنیم
لبلب دریا برویم…]
خستهتر از صنعتگران* تاجیکی
سیراب از شراب سرخ
دراز کشیدهایم
نای حرفی نیست…
اینجا مرگ شهروند محترمیست
برخی واژگان که در افغانستان کاربرد دارند:
میدان هوایی: فرودگاه
سَرَک: جاده، سرکهای خام: جادههای شوسه
باشندگان: شهروندان
طَبَق: مجمر، سینی، طبق خینه: سینی حنا (اشاره به مراسم حنابندان)
شاهبالا: ساقدوش عروس یا داماد
قالومَقال: داد و بیداد، سر و صدا
موتَر: خودرو
اوشتُک: کودک
فیته: نوار کاست، فیته را چالان کن: ضبط کاست را روشن کن
غَرسَک: نوعی رقص که نوع کف زدن مخصوص به خود دارد
صنعتگر: رقاص (در لهجه تاجیکی)
شاعر: عارف حسینی
علی عبدالرضایی:
ما فقط زمانی میتوانیم به یک شعر ناب برسیم که فکر کنیم شعر خوبی نوشتهایم. وقتی فکر میکنیم شعر خوبی نوشتهایم، باید اینطور فرض شود که فقط سطر اول آن شعر را نوشتهایم؛ یعنی بقیهی شعر را باید بپردازیم.
شعر عارف نسبت به قبل بهتر شده است و این نشان از باهوشی اوست. عارف از زبان شاملویی که قبلن در شعرش بود فاصله گرفته، به سمت خودویژگی میرود.
این شعر عارف را میتوان یک پیششعر دانست که پتانسیل تبدیل شدن به یک شعر خوب را دارد. چراکه در این شعر با “ساختن” طرف هستیم و جهان آن مختص به خود عارف بوده باید طولانیتر شود، با پردازش درست، تبدیل به یکی از بهترین شعرهای او میشود.
معمولن آن دسته از شاعران افغانستانی که خوب می نویسند، نهایتن به حس و تصویرسازی رسیدهاند. درواقع همه از مفهومِ کلیشهایِ “ما مظلوم هستیم، به ما ظلم شده” استفاده میکنند و آن را ترویج میدهند.
“میدان هوایی شروع شهرست
سرکهای خام هنوز نفس میکشند
باشندگان، لبخند دارند
طبق خینه در دست
خانهی عروس
شاهبالاهای رقاص”
نکاتی در مورد این بند:
ـ استفاده از واژگان دری در این شعر زیاد است، باید توجه داشت و دید اگر واژهای دری در سطری معنای بهتری میدهد و با آن واژه، سطر زیباتر میشود بهتر است تا به کار برود اما اگر فقط عمد در استفاده از واژگان دری باشد خوب نیست. در دری واژگان زیبای بسیاری است که از معادل آنها در پارسی تهران بهتر است؛ بهطور نمونه: میدانِ هوایی، باشندگان و… که من پیشنهاد میکنم عارف همیشه و فقط از آنها به جای فرودگاه، شهروندان و… استفاده کند. در دری واژگانی هست که واقعن شاهکارند همچون “بود و باش”. اما این تعامل در ادبیات دو سویه است، واژگان پارسی که در تهران کاربرد دارند، در صورت بهتر بودن هم به ادبیات دری پیشنهاد و انتقال داده شوند.
– این بند که شروع شعر است، با لحنی شاعرانه و توصیف آغاز میشود که کارکردی ندارد. اگر در شعری توصیف صورت میگیرد در هر سطر باید اتفاقی تازه بیفتد که در این بند اینچنین نیست و پیشنهاد به بازنویسی میدهم.
“ترافیک شهر را زیاد کردهای
قالومَقال بسیار دارند موترها
دایرهزنان میگذرند زنان
اوشتُکهای از خدا بیخبر
همه را باخبر میکنند”
برعکس بند قبلی، این بند هم که توصیفی است شاهد اتفاق و کشف در هر سطر هستیم و پرداخت به زیبایی در آن اجرا شده است.
“جذابتر از همه
کسی هست؟
هست؟
آیا نیست هست؟
زن حاملهای هیچ را حمل میکند؟”
این بند مفهوم زیبا و جدیدی را با خود حمل میکند که پرداختهای اضافی به آن ضربه زده است. پیشنهاد به خلاصه کردن و حذف قسمتهای اضافی آن دارم، بهطور نمونه:
“جذابتر از همه کسی نیست
زن حاملهای هیچ را حمل میکند”
“چرخی بزن
فیته را چالان کن
[همه غَرسَک بزنیم
لبلب دریا برویم…]
با آوردن صدایی جدید در این بند و روشن کردن ضبط، فاصلهگذاری اتفاق افتاده و چندصدایی به وجود آمده که زیباست.
“خستهتر از صنعتگران تاجیکی
سیراب از شراب سرخ
دراز کشیدهایم
نای حرفی نیست…
اینجا مرگ شهروند محترمیست”
این شعر، شعر زیبایی است اما هنوز بهطور کامل اجرا نشده و با بازنویسیاش میتوان آن را تبدیل به اثری درخور کرد؛ شعری که عارف با آن شناخته شود! چراکه در این شعر یک فرهنگ در حال انتقال است. اجرای توأمان زبان پارسی دری و تهرانی در آن از نکات خوب است. در این شعر که بیان سادهای از زندگی عادیست در لایههای زیرین آن اتفاقاتی میافتد که زیرکانه است و نشان میدهد که شاعر دغدغه دارد. چیزی که این شعر نیاز دارد ایجاد دستگاه متفکر قوی در آن و پرداختِ بیشتر است؛ چیزی که در بین شاعران افغانستانی مشاهده نمیشود.
ضعف عارف در نداشتن تمرکز است. شعر، حاصل تمرکز، تخیل و تفکر است. پیشنهاد من به عارف این است که تمرکز و تخیلش را بیشتر و به سمت تفکر هدایت کند و این را در همهی شعرهایش گسترش دهد.
من به راحتی میتوانم این شعر را ویرایش کنم و آن را چند سر و گردن نسبت به آنچه هست بهتر کنم اما دوست دارم که عارف خودش این کار را بکند. عارف حالا به حدی رسیده است که بتواند روی شعرش ویرایش انجام دهد و از پسش بربیاید. امید دارم که متوجه اصل مطلب من در مورد شعرش و ویرایش آن شده باشد.
از سری بحث های علی عبدالرضایی روی شعرهای شاعران کالجی که بهمنظور استفادهی آسانتر به نوشتار تبديل شده و در دسترس عموم قرار میگيرد.
منبع: مجله فایل شعر 5