اهمیت تعادل میان تلاش دیونیزوسی و آپولونی_علی عبدالرضایی

حوالی پلاک شانزده
تخمک‌ها بیدار
و او زیر خون
برای مادرش
که زن می‌کشت
لقمه پیچید
پیچید تا کرمِ پدر
بخوابد روی رَحِم
و خانه‌اش زیر برادر
آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌قدر تکان داد
که خراب شد سر خواهر
حالا نشسته
حبس در مُثلث
از لای گل‌های قالی
دنبال خار می…
می‌رود حوالی پلاک دو
که زیبایی را گم
و برادری نبود
تجاوز کند به عروسک
برقصد با ملوسک
مادر اجیر کند
پدر زیر کند
و خواهر، سنگ
افتاده روی قالی
اشک می‌چکد از رحِم
گل‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، رنگ…

 

شاعر: فاطمه قهرمانی

 

علی عبدالرضایی:
در شعر فاطمه یک نقشه وجود دارد که با بررسیِ شعرش آن را کشف خواهیم کرد:
“حوالی پلاک شانزده
تخمک‌ها بیدار”
“تخمک‌ها بیدار” یعنی دختری می‌رود پشت پلاکی که توی این پلاک قرار بوده اتفاقی بیفتد یا سکسی در پیش بوده و تخمک نشان می‌دهد که طرف دختر است. این اتفاق و حشریتِ دختر می‌تواند ارتباطی با از دست رفتن بکارتش داشته باشد و در عین حال در این رابطه یک نوستالژی وجود دارد، یک ترس که این دختر نسبت به سکس دارد و این سکس به یک کهن الگو برمی‌گردد. تنفر از مرد هم وجود دارد و انگار این دختر مرد بودن را فقط با برادر تجربه کرده است، برادر است که اولین بار این دختر را خونی می‌کند و خانه‌اش را تکان می‌دهد. جالب این‌جاست که می‌نویسد:
“و او زیر خون
برای مادرش
که زن می‌کشت
لقمه پیچید
پیچید تا کرم پدر”
لقمه برای مادر پیچیده، یعنی یک‌جور تبانی صورت گرفته، یک تبانی برای پسرسالاری و مردسالاری که همه‌ی این لقمه را مادری پیچید که ضد زن بود؛ یعنی ضد دختر خودش بود و پسرش را تقدیس می‌کرد که این تقدیس باعث شده تا برادر به دختر تجاوز کند و این پیچشی که کرم (کروموزوم پدر) توی رحم داشته است، خانه خرابش کرده یعنی دختر را خراب کرده است.
همچنین موضوع “حبس در مثلث” یعنی زنی را که در این مثلث حبس کردند و “گل‌های قالی” نمادی از زن است، زنی که خود مادر، دختر و خواهرش است و این گل‌ها چگونه سنگ می‌شوند و چگونه بر این لطافتی که این گل‌ها (زن‌ها) دارند سنگ غالب می‌شود. مادر سنگ‌دل می‌شود و زیبایی‌اش را گم می‌کند چون بعد از زیبایی افسرده می‌شود و برادری که به یک عروسک تجاوز کرد جشن گرفت حتا مادرش را مجبور به سکوت کرد و این سکوت، پدرش را هم زیر گرفت خواهرش را بدل به مادرش کرد (سنگدل کرد)؛ این داستانی است که من از خوانش این شعر دارم و براساس همین خوانش، آن ‌را بازنویسی می‌کنم:

 

“حوالی پلاک شانزده
تخمک‌ها همه بیدار
و او درون خون
برای مادر كه زن می‌کشت
لقمه پیچید
پیچیده کرمِ پدر
توى رَحِم
و خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش را چنان تكاند برادر
 که خواهرش خراب شد
حالا نشسته حبس
توى مُثلث
و از لای گل‌های قالی
دنبال خار می… پشت پلاک دو
که زیبایی‌اش را گم
تا برادرش كه حتا نبود
تجاوز کند به عروسک
به خاله سوسكه به ملوسك
حتا مادرش را اجير
پدر را زیر کند و خواهر
كه گل داده سنگ بر قالى
اشكِ رحِم دربياورد
سنگ   دل كند دوباره مادر
گل را رنگ”
باید توجه کنیم در این شعر لقمه پیچیدن، به مادر هم برمی‌خورد؛ یعنی خود پدر هم برای مادر لقمه پیچیده است و لقمه‌اش همان کروموزومی است که وارد رحم مادر می‌کند و او را دوباره دچار زایمان. این شعر در عین این‌که ادعایی ندارد، نگاه خاصی دارد. درواقع این شعر روایت جالبی دارد و برای من عجیب است که فاطمه قهرمانی با خوانش شعرهای بسیار باز به شعر خودش برگشته و تقلید نکرده است که این بازگشت را من دوست دارم. به روایت خودش برگشته و داستانی که شاعر را عذاب داده است و چون تلاش مغزی آپولونی داشته به تلاش دیوزینوسی نرسیده است.
یک جاهایی شعر کند پیش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌رود که در این اجرا من این کندی را جمع و جور کردم و حالا فاطمه باید بین این دو ورژن قیاس کند که چه اتفاقی افتاده و آن‌ها را یاد بگیرد.

از سری بحث های علی عبدالرضایی روی شعرهای شاعران کالجی که به‌منظور استفاده‌ی آسان‌تر به نوشتار تبديل شده و در دسترس عموم قرار می‌گيرد.
منبع: مجله فایل شعر 5