پرهیز از پراکندگی و تکه‌نویسی_علی عبدالرضایی

 

وقتی فرود آمدی
فلامینگویی شاد از شانه‌هات هجرت کرد
تا دوستانش را
به خانه‌ای نو دعوت کند:
زیرِ پلی عابر پیاده
که جا کرده بود تو را در جاده
همین‌جا که قبرها عصر جمعه را به خانه می‌برند
و از کف دریایی که آسفالت بود       می‌گذرند
تا حباب‌هایی که نمی‌آیند به سطح
صدای گوش‌هایی را نیاورند که گفتند:
“نشنیدیم”
آسمان هم که دست‌هاش کوتاه‌تر از آن بود
تا به لب‌های دریا شناکنان برسد
و قرمزی که از تو بود را پاک کند
حالا از بین قبرها رد می‌شوم
پیچ رادیوها باز است
و دو پریِ دریایی در اُپرایی پوزخند می‌زنند
که ما نوشته بودیم
من از داسی که گندم‌های سینه‌ام را نان کرده در حَلقِ غواص‌ها
جایی ندارم که فرار کنم
در این جاده جایی نمانده که دریا نکرده باشی
ابرها هم که مانع نمی‌شوند
تا چشمهات که حالا آبشاری وارونه است
در دورترین کهکشان رود شود
و اما این شعر
که برای رد شدن از عرض این خیابان
سطرهایش کش نیامد
تا همین جا فلامینگوهای شاد از راه برسند
باید که پله‌های برقیِ این پل عابر پیاده را برعکس بروم بالا
تا که از دایره بزنم بیرون
و بعد از این جمعه
در شش شنبه‌ای نو رسیده
در تو آب تنی کنم

 

شاعر:مهدی نادری

 

علی عبدالرضایی:
در قسمت‌هایی از شعر تکه‌نویسی‌های جالبی وجود دارد. این تکه‌ها پراکنده‌اند و باید جلوی پراکندگی‌های آن‌ها گرفته شود. شاعر به “فلامینگو” و “پل” ارجاع می‌دهد ولی این ارجاعات ناقص‌اند. رویکردی در ساختار متمرکز وجود دارد که در آن سعی می‌شود در سطرها و قطعه‌ها یک مرکز ایجاد شود.
این سطرها هستند که همخوانی دارند و می‌توانند یک ساختار نامتمرکز ایجاد کنند.
شعر “مهدی نادری” شعری غنی است و چند تصویر خوب به وجود می‌آورد. پیشنهاد می‌شود که شاعر، شعر را در اوج نگه دارد و استفاده از تصویرهای ساده را کنار بگذارد.
وقتی فرود آمدی
فلامینگویی شاد از شانه‌هات هجرت کرد
این “فلامینگوی شاد” فقط به “شانه‌هات” برمی‌گردد. می‌توان کلمه‌ی “شاد” و “هجرت کرد” را حذف کرد و به جای آن نوشت:
وقتی فرود آمدی
فلامینگو از شانه‌هات پرید
تا دوستانش را به خانه‌ای دعوت کند
زیر پل عابر پیاده
“زیر پل عابر پیاده” می‌تواند “زیر پل” نوشته و خانه‌ی نو هم حذف شود؛ یعنی “خانه‌ی نو” به “خانه” تبدیل می‌شود.
که جا کرده بود تو را در جاده
همین جا که قبرها عصر جمعه را به خانه می‌برند
این سطرها تصویر زیبایی را در ذهن تداعی می‌کنند. من اگر جای شاعر بودم، چون در ایران معمولن خانواده‌ها پنجشنبه‌ها به قبرستان می‌روند، به جای جمعه‌ها از پنجشنبه‌ها استفاده می‌کردم.
که قبرها پنجشنبه را به خانه می‌برند
و از کف دریایی که آسفالت بود می‌گذرند
دریا و آسفالت به خاطر اشک‌هایی که در پنجشنبه ریخته می‌شود در اینجا استعمال شده است.
تا حباب‌هایی که نمی‌آیند به سطح
صدای گوش‌هایی را نیاورند که گفتند:
نباید از گفتند و گفت استفاده شود. می‌توان این گفتن را به شکل دیگری به تصویر کشید:
تا صدای گوش‌هایی را نیاورند
که “نشنیدیم”
آسمان هم که دست‌هاش کوتاه‌تر از آن بود
تا به لب‌های دریا شناکنان برسد
سطرها به خوبی اجرا می‌شوند.
و قرمزی که از تو بود را پاک کند
“را” نباید بعد از فعل بیاید، به خصوص در شعر:
و قرمزی را که از تو بود پاک کنند
سطری بسیار ضعیف است، هیچ تصویری ندارد. باید حذف و به جای آن سطر بهتری به شعر اضافه شود.
این سطر را می‌توان به صورت‌های مختلفی اجرا کرد. “حالا از بین قبرها رد می‌شوم”، “حالا از این قبرها رد می‌شوم”، “دارم از بین قبرها رد می‌شوم”، “دارم این‌جا از بین رد می‌شوم”، “دارد از بین رد می‌شود این همه قبر”، یا “دارم از بین قبرها رد می‌شوم”.
پیچ رادیوها باز است
و دو پری دریایی در اپرایی پوزخند می‌زنند
که ما نوشته بودیم
(و دوپری) در این‌جا “و” اضافه است و با حذف آن موسیقی شعر نمی‌شکند.
من از داسی که گندم‌های سینه‌ام را نان کرده در حلق غواص‌ها
“غواص‌ها” به فلامینگو ترجیح داده شده است.
جایی ندارم که فرار کنم
در این جاده جایی نمانده که دریا نکرده باشی
ابرها هم که مانع نمی‌شوند
تا چشم‌هات که حالا آبشاری وارونه است
در دورترین کهکشان رود شود
همه‌ی تکه‌های این شعر خوبند اما شعر پراکندگی دارد. انگار این تکه‌ها مونتاژ شده‌اند. مسئله این است که این شعر تحت دریافت نوشته نشده است.
شعر تکه‌تصویر زیاد دارد اما داستان مشخصی ندارد، باید ارتباطاتی بین این تکه‌ها ایجاد شود؛ سطرهایی باید به شعر اضافه شود که بین این تکه‌ها ارتباط ایجاد کند.
و اما این شعر
که برای رد شدن از عرض این خیابان
سطرهایش کش نیامد
این قسمت باید با چندبار جابه‌جایی کلمات دوباره نوشته شود.
باید که پله‌های برقی این پل را برعکس بروم بالا
“عابر پیاده” حذف می‌شود.
تا که از دایره بزنم بیرون
و بعد از این جمعه
در شش شنبه‌ای نورسیده
در تو آب تنی کنم
این قسمت به شکل زیر ویرایش می‌شود:
تا که از دایره بیرون بزنم
و بعد از این جمعه
در شش شنبهای نورسیده
توی تو آب تنی کنم.
این شعر اصلن فقیر نیست؛ پتانسیل زیادی برای ساختار گرفتن دارد؛ مشکل اصلی این است که شاعر هیچ طرح و نقشه‌ای برای پیاده کردن شعر ندارد؛ سطرها و ارجاعات خوبی نوشته شده که هیچ ارتباطی با هم ندارند و این باعث می‌شود که فرار باشند.
شعر تصویر محور است و تلاش خوبی دارد. شاعر از نوشتن تصویرهای خاص لذت می‌برد اما این شعر ساختار ندارد.
شعر نباید حالت توضیحی داشته باشد بلکه نیازمند ساختاری است که برای لذت بردن فضایی را به وجود بیاورد.

 

 

از سری بحث های علی عبدالرضایی روی شعرهای شاعران کالجی که به‌منظور استفاده‌ی آسان‌تر به نوشتار تبديل شده و در دسترس عموم قرار می‌گيرد.

 

منبع: مجله فایل شعر 3