شعر کالجی، عرضی نیست_علی عبدالرضایی

 

برگردی که به تنهایی نشسته
زخم بپاشم
برگردی
که به تنهایی ایستاده
گریه کنم
منتها علیه کسی در خیابان
حرف به زنم
حرف بزنم
اشتباهی بود
اشتباه در لاک غلط گیر نمی‌کرد
آدرس
در دست تو دیر نمی‌کرد
از چشم تو
سیر نمی‌کرد
سیر اشتباهی بود
مسیر
بادبزنی است
که راه را
چپ و راست کند
ماه را چپ و راست کند
چپ و راست
کند
اشتباهی بود
تند
اشتباهی بود
نه رفته
برگشتیم
رفته
برگشتیم
برگشتیم
لب دریا را گرفته بودم
لب ساحل گرفته بودم
دل
گرفته بودم
گل گرفته بودم
رفته بودم

 

شاعر: حسین نظریان

 

 

علی عبدالرضایی:
بازی از دو هجا تشکیل شده جای‌شان را عوض کن می‌شود زیبا! یک عده بازی می‌کنند، یک عده زیبا! در واقع آن‌ها که زیبا می‌کنند لذت از بازی می‌برند پس اصل در بازی تولید زیبایی‌ و تولید امر زیبا ممکن نیست مگر با اشراف بر بازی و اشتیاق به لذت‌بری! شروع بازیِ تو را در این شعر، تقطیع خراب کرده.
“برگردی که به تنهایی نشسته
زخم بپاشم
برگردی
که به تنهایی ایستاده
گریه کنم”
تو که قصد داری بازی زبانیِ بین گردی و برگردی را تبدیل به شعر کنی چرا این تکرار را بدل به تکرار نمی-کنی؟
“برگردی که به تنهایی نشسته
زخم بپاشم
برگردی
 و به تنهاییِ ایستاده‌ام
 گریه کنم”
تو عمد داری که برگردی دوم را طوری بنویسی که هم معنای روی گرد دهد هم برگردی، در حالی که این برخورد چندواژگانی با گرد این‌جا جواب نمی‌دهد پس بهتر است لذت حاصله از این تجانس را بر چندواژگانی ترجیح دهی تا شعرت وارد تصنع نشود.
همچنین در سطرِ بعدی نیاز به “منتها” نیست و آن را باید حذف کنی.
سطر “اشتباه در لاک غلط گیر نمی‌‌کرد” نیز بهتر است که حذف شود.
“آدرس
در دست تو دیر نمی‌‌کرد
از چشم تو
سیر نمی‌‌کرد”
در این قسمت، قافیه‌ها رو هستند و شاعر بهتر است که بر این تصنع اشراف داشته باشد. همچنین این دو سطر، از لحاظ معنایی فاصله‌ی بسیار دوری از یکدیگر دارند و تو به راحتی می‌توانستی با یک دوباره‌‌نویسی، رابطه‌ی درخوری بین‌شان ایجاد کنی تا مصنوعی از آب درنیایند. فرمِ این شعر در چند سطر پایانی جذاب است و تو می‌توانستی بر اساسِ همین سطرها شعر خود را دوباره‌نویسی کنی.
برای مثال، شعر به این شکل می‌‌تواند اجرا شود:
ابتدا حذفِ “مسیر”
و در ادامه
“بادبزنی که راه را چپ و راست کند
ماه را چپ و راست کند
چپ و راست
کند اشتباهی بود
تند اشتباهی بود
نرفته برگشتیم
رفته برگشتیم
لب دریا را لب ساحل گرفته بودم”
همچنین در آخرین سطرِ قسمتِ بالا، اگر دریا را اسم دختر فرض کنیم و “گرفته بود” دوم حذف شود باعث می‌شود که این سطر به چندمعنایی برسد.
از طرفی نباید فراموش کنی زمانی که شعر درون ندارد و فقط در سطح زبان خلاصه می‌‌شود ناگزیر به سمت تصنع می‌رود. این نوع شعرها را ما در کالجِ شعر قبول نداریم؛ یعنی شعری که درون نداشته باشد شعری عرضی است و شعر عرضی شعری کالجی نیست. این بازی‌های زبانی وقتی در شعر زیبا می‌نشینند که اثرت از لحاظ درون متنی غنی باشد و تحت شهود و دریافتی نوشته شده باشد. شعرِ تو فعلن پیش‌شعرِ شعری‌ست که باید نوشته می‌شد و در آینده خواهی نوشت؛ مثل یک ماهی‌ که شکمش را خالی کرده باشی اما دوباره داخلش را پر نکرده باشی. این فرم خالی یا این ماهیِ شکم خالی را حالا باید با گردو و زیتون و ترکیبی از ادویه‌ها پر کنی و روی باربی‌کیو بگذاری تا یک شعر پخته و لذیذ داشته باشی.
در کل، با همه‌ی این توضیحات و با وجود این‌که شعرت هنوز به شعریت نرسیده، من مجموعه‌ی این بازی‌هایی را که در زبان راه انداخته‌ای می‌پسندم و همین نشان می‌دهد که آسان‌نویس نیستی و راه سخت را برگزیده‌ای و برای من کارت از خیل شاعران فست فودی که مثل مور و ملخ تمام نشریات ایران را به تصرف خود درآورده‌اند عزیزتر است.

 

 


از سری بحث های علی عبدالرضایی روی شعرهای شاعران کالجی که به‌منظور استفاده‌ی آسان‌تر به نوشتار تبديل شده و در دسترس عموم قرار می‌گيرد.
منبع: مجله فایل شعر 4