آدمها دروغ مىگويند چون كه از تنهايى مىترسند؛ ترسوها تنهايى را مهلکترين بيمارى ميمون مدرن مىشناسند، براى همين هيچ ترسويى تنها نيست. آنها ناچارند دروغ بگويند، دروغ بگويند و محبوب شوند. اين روزها فقط دروغگوترينها يعنى ترسوترينها قهرمان مىشوند. تنهايى ديگر برندى نيست كه كسى را جذب كند. اين روزها بلاهت مُد است. هيچكس دكتراى تنهايى ندارد. ظاهرن همه تنهايند اما هنوز جامعهشناسى توى بورس است و در هيچ دانشگاهى تنهايىشناسى تدريس نمىشود. تنهايى خانقاهى درندشت است، دانشگاهى كه تا بخواهى يادت مىدهد اما مدرک دستت نمىدهد؛ تنهايى عظمت انسان است كه جز با جلب تنفرِ همگانى حاصل نمىشود. رسانهها كار را خراب كردهاند، همه دنبال محبوبيتند كه جز محدوديت نصيب نمىكند! کار اصلی مدیا، نمایش دائمی دلایل گریهست که در مقابله با آن باید پنجرهها را باز کرد و دلایل لبخند را به اکران درآورد. البته این اصلن آسان نیست، یکی از طاقتفرساترین کارها در تابستان، باز کردن پنجرهها و بستنشان است. همه يک تلويزيون در خانه دارند، يک ميز نهارخورى كه يک نفر را روبروشان بنشانند و مثل تلويزيون آنقدر نگاهش كنند كه ديگر چيزى براى ديدن باقى نماند؛ آنوقت برنامهها عوض مىشوند و چشمها تغيير شيوه مىدهند، تفاوتها ريزتر شده، عادت از دست مىرود، برخی با قاشق پُر غذا میخورند برخی خالی؛ با اینهمه هیچ دو نفری ندیدهام شبیه هم بخورند، نوع حرکت چنگالها و تماسشان با لبها، گشتنشان در بشقاب و سرسپردگیشان به قاشق و خلاصه آداب دور میز نشینیشان … آدمهایی که تند غذا میخورند بیشک جالبترند اما ای کاش لبهاشان مثل اردک در آب شلپ شلوپ نکند.
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید