اول خوب است؛ سرِ سفره پر از عسل است، تمام كه شد روی میز گُه چیده میشود. اول عسل خوردند چون بدون شرط سرِ سفره نشستند حالا ولی هر دو ديلرند، دل را دلیل کردهاند و دارند گُه مىخورند!
تو میترسی که از دست بدهی پس چرا دل را دلیل میکنی؟ هميشه اينطور است که کار خراب میشود. میگوید اگر مرا میخواهی باید مرا بگیری! “باید” ربطی به عشق ندارد، زیرا که عشق آزادیست. ازدواج یک دیل (deal) اقتصادیست و ربطی به دل ندارد، اثری از عسل باقی نمیگذارد جنگ جهانی اینطور آغاز میشود. ازدواج غولی گرسنهست که اول خانه میخواهد، بعد هم خانواده؛ و خانواده یعنی شرکت در اورجی! این سکسِ عمومی آدمکش است، در حالى که عشق تو را خصوصی میخواهد. خانواده اگر پا بگیرد باید پایدار بماند؛ مهم نیست که رنج بکشی و عشق تخریب شود؛ خانواده یک گنج است؛ گنجی پر از عمو، عمه، پدربزرگ و بچه، و هر چه که باید از آن حفاظت کنی و این همان چیزیست که جامعه از تو میخواهد. حتی اگر همسرت خواهرت شد، برادرت شد، اتفاق است، میافتد! برو جلقت را بزن! جامعه آن را تأييد میکند. اگر زنی به شوهر ده سالهاش خیانت نکرده، اگر مردی به همسر پنجاه سالهاش وفادار مانده، شک نکن که دارد جلق میزند و این خیانت نیست، حماقتیست که برای حفظ خانواده خرج میشود.
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید