پیدا کردم پوستهی جهان را
ناخن كشيده بر ريل
تصويرِ اتاقی مثل جعبه در هتلی ارزان
برای همين
خشک میکنند رودخانهها زخمها را
علفها اشک میریزند در طلوع آفتاب
باد حس میکند کال است
زمين زخم بازیست
که از اینجا
بیش از همهجا
ور آمده مثل پوست شکار
آب رفته پوست خشک شده
روی قاليچه جلوی شومينه
چه كسی چیده پشمش را
اسمش که نیست در دفترچهی ميهمان*
هيچكس حسابش را نپرداخت
تنها تيغها را به جيب زد و رفت
دست نخورده رها شد این تخت
و تلويزيون که خودش را سرگرم میکرد
شايد چاقویی در كار نبود
یا جهان ناديده میگيرد هر سال
چيز پنهانی را
که سبز كند چيز تازهای
پوسته ضخيم بود مثل پوست گوزن شمالی
سياه بود با درخششی آبی
من امتحانش كردم
معلوم است
اما نه
* دفترچهای كه میهمانها هنگام خروج امضا میكنند و پيشنهادها و انتقادهايشان را مینويسند.
برگردان: کارگاه ترجمه کالج
PELT
A poem by Michael Symmons Roberts