
من به ژورناليست ايرانى مشكوكم؛ ژورناليست ايرانى حقيقت ندارد؛ ژورناليست ايرانى اثبات كرده كه دلال است؛ ژورناليست ايرانى پرانسيپ ندارد، همه جا كار مىكند، همه جور كار مىكند؛ ژورناليست ايرانى همكار سانسور است پس سانسورچىست، به خارج هم كه مىآيد جز سانسور هيچ كارى از او برنمىآيد. اول دنبال صف مىگردد، بعد دمِ سرحلقه را مىبيند، و حالا جاى ملاى مثلن مخالف داخلى، مىشود مريدِ يك اشكولِ تا ديروز حكومتىِ خارجى، بعد هم سنگ حقوق بشر را به سينه مىزند. اساسن اين سالها پول فقط توى حقوق حشر است؛ پولهايى كه كمپانىهاى امريكايى و اروپايى خوب مىدانند بين چه كسانى تقسيمش كنند، اخيرن هم ريال عربستان وارد بازار خبرى لندن شده و دارد كولاك مىكند پدرسگ! دارند همه را از دم مىخرند، ديگر پوند و دلار و تومان ايرانى صرف نمىكند.
تلخ است اما واقعيت دارد. همه هم از اين بازار مكاره خبر دارند اما كسى دم نمىزند، چون بلاهت رحم نمىكند، طورى برات پاپوش درست مىكند كه خودت هم نمىفهمى از كجا خوردى. سكوت در چنين شرايطى نام ديگرش خيانت است. آيا اينهمه فعال سياسى كمونيست نمىداند كه دارد چه بر اوضاع مىرود!؟ تكرار شعارهاى نخنما و تخمىِ سابق ديگر نه به كار مىآيد نه كارىست.
طرف تا وقتى كه ايران بوده كسى نبوده جز معاون وزير يا عضو شوراى سردبيرىِ فلان روزنامهى كثيف، همين كه از ايران مثلن فرار مىكند، مىشود دبير فلان بخش صداى امريكا، يا معاون بىبىسى، اين دو جا كه نشد مىرود راديو فردا يا زمانه يا يكى ديگر از بنگاههاى خر رنگكنىِ خبرى، بعد هم ياد مىگيرند توپ را چگونه بين هم پخش كنند. اينهمه زندانى در ايران داريم، از بهايى گرفته تا كارگر و معلم و فعال آنارشيست، كسى حتى اسمشان را نشنيده، اما نيايد آن روز كه ژورناليستى اُردنگى بخورد آن وقت اسم نداشتهاش در تمام رسانهها تيتر مىشود، تقريبن همهشان هم مثل هم كار مىكنند چون همهشان از يکجا پول مىگيرند، البته اين وسط اينها يک فرقى هم با هم دارند، چون برخى به دلار و برخى پوند و تعدادى هم يورو و اين اواخر همه ريال مىگيرند.
ژورناليسم ايرانى اين موجود كثيف و بيسواد وطنى طى اين سالها تقريبن همه چيز را به گُه كشيده؛ مثلن در زمينه مسائل سياسى اكبر گنجى با آن تحليلهاى بندتنبانى همهجا هست. در واقع او تحليل نمىكند، تنها اطلاعات درست و غلطى را كه توسط نوچههاى خبرنگار به دستش مىرسد سر همبندى مىكند؛ در حقيقت كار او نه تحليل سياسى بلكه جز جاسوسى خبرى نيست. امثال او كم نيستند، اسمهايى كه شناسنامه نداشتند و ناگهان مثل قارچ همه جا سبز شدند. در زمينه مسائل فرهنگى علىالخصوص ادبى كه اساسن رسوايى را در زنبيل كردهاند. تقريبن ما ديگر در ايران شاعر و نويسندهى مستقلى كه در نشريات فعال باشد نداريم؛ ژورناليسم كثيف ايرانى همه را خانهنشين كرده؛ اوضاع اصلن خوب نيست؛ جمهورى اسلامى اگر در تمام زمينهها شكست خورده باشد از حيث صادرات ژورناليسم واقعن موفق عمل كرده، در چنين بلبشويى محال است يكى كار خبرى كند و اندک استقلالى داشته باشد. از يک مريد، از يک نوچه آيا كارى ساختهست!؟
می 2016
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید