بررسی شعر “کالباس”
دستهایش را که در عکس افتاده بود دو دستی گرفتم
وقتی که پا شد تشکّر نکرد
میتوانم با شما قدم بزنم؟
نگفت نه
دستهای او را میگیرم
و بر عکس راه میرویم
کسی را که در چشمهای تو مخفی کردند
هرچه میگردم بیشتر گم میکنم
راستی شما عروسی نکردهاید؟
نمیگوید
نمیکنید؟
نگفت نه!
کردیم!
روزها مثل باد میگذشت
و شب چند ثانیه بیشتر نبود
ما دو عکس تنها بودیم
که دنیا میخواست از آلبوم بیرونمان کند
کرد! باور نمیکنید!؟
امشب که بر عکس دیگری خوابیدهام
سری به آن آلبوم بزنید
و از یخچالی که درش را در عکس باز میکنید
هرچه میخواهید
ببخشید فقط کالباس داریم.
برای تحلیل ساختاری یک شعر با ساختار نامتمرکز، ابتدا باید موتیف مقید (معنا، موضوع شعر) را پیدا کنیم. این کار را میتوان با خوانش شعر انجام داد؛ یعنی شعر را خواند و مشاهده کرد که شعر راجع به چه چیزی حرف میزند و با توجه به بازی دال و مدلولها و نیز نشانهشناسی پی به معنای کلی شعر برد. وقتی موتیف مقید را کشف کردیم، حال به دنبال موتیفهای آزاد شناور در شعر میگردیم؛ یعنی موتیف مقید را مرکز شعر و موتیفهای آزاد را به عنوان شعاعهای دایره در نظر میگیریم و با توجه به کلماتی که در شعر هستند و با یکدیگر ارتباط معنایی دارند شروع به وصل کردن این حلقهها میکنیم. در واقع با کشف اضلاع شعر، پی به معنای آن و ساختن جهان متن میکنیم.
با توجه به توضیحات بالا، شعر “کالباس” را بررسی میکنیم.
ابتدا به اسم شعر فکر میکنیم: “کالباس”. از نظر من “کالباس” تداعیگر دو معناست: 1ـ غذایی پروتئینی و ارزان و فست فودی که در دسترس همگان است. 2ـ غذایی مجردی.
با این پیشزمینه شروع به خواندن شعر میکنیم. شعر در همان سه سطر اول، موتیف مقید خود را لو می-دهد: تنهایی.
وقتی به عکس خیره میشویم که نیست، رفته یا مرده. به هر حال راوی تنهاست و دارد خاطراتش را مرور میکند. در ادامه به موتیفهای آزادی برمیخوریم که با تنهایی ارتباط دارند:
1ـ میتوانم با شما قدم بزنم؟
نگفت نه (موتیف آزاد: شرم)
2ـ کسی را که در چشمهای تو مخفی کردند
هرچه میگردم بیشتر گم میکنم (موتیف آزاد: سردرگمی و بیگانگی با خود)
3ـ راستی شما عروسی نکردهاید؟
نمیگوید
نمیکنید؟
نگفت نه! (موتیف آزاد: انتظار)
4ـ کردیم! (موتیف آزادی که به زیبایی فقط یک کلمه است: وصال)
5ـ روزها مثل باد میگذشت
و شب چند ثانیه بیشتر نبود (موتیف آزاد: سرخوشی)
6ـ ما دو عکس تنها بودیم
که دنیا میخواست از آلبوم بیرونمان کند (موتیف آزاد: ظلم زمانه)
7ـ کرد! باور نمیکنید!؟ (موتیف آزاد: جدایی)
8ـ امشب که بر عکس دیگری خوابیدهام
سری به آن آلبوم بزنید
و از یخچالی که درش را درعکس باز میکنید
هرچه میخواهید… (موتیف آزاد: مرور خاطرات)
و در نهایت، سطر پایانی شعر که فلشبکی به اول شعر دارد و دایرهی شعر را تکمیل میکند:
ببخشید! فقط کالباس داریم! (موتیف مقید: تنهایی)
میبینیم که شعر با هشت موتیف آزاد که حول محور مرکزی شعر که همان تنهاییست، میچرخند و با آن پیوند دارند. شعر کالباس چون ساختاری نامتمرکز دارد، پس در هر خوانش میتواند توسط مخاطب فعال بازخوانی شود. در واقع شاعر، بعد از سرایش میمیرد و خواننده را با جهانی وسیع و پر دامنه تنها میگذارد تا از خواندن دوبارهی شعر به ارگاسم ذهنی برسد.
برای بار دوم شعر را میخوانیم و این بار تفسیری دیگر در ذهنمان شکل میگیرد: داستان دوم میتواند چنین باشد که شاعری خسته از جنگ و جدلهای مرسوم در محافل ادبی، به گوشهای نشسته و خاطرات دوران جوانی و ستیزش با سنتگرایان ادبیات را با خود مرور میکند. شاعری که همه کار برای ادبیات کشورش کرده است. منظور از زن معشوقه در شعر میتواند زبان مادری یا زبان فارسی باشد که با تبعید شاعر از آن دور مانده است. “امشب که بر عکس دیگری خوابیدهام، سری به آن آلبوم بزنید” شاید چنین معنا بدهد که به کارهای قبلیام نگاه کنید و زبان تازهام را که در اشعار جدیدم تجلی یافته ببینید. “وقتی که پا شد تشکر نکرد” یعنی هر آنچه شاعر برای ادبیات فارسی و احیای آن انجام داد، با بی مهری و طردشدگی روبرو شده و کسی بابت تلاشهایش از او تشکر نکرد. ادبیات کشورش دچار عوامزدگی شده و در یخچالش (که میتواند نشانهای نمادین از ادبیات فست فودی و شاعران تیراژی باشد) فقط کالباس که غذاییست ارزان و در دسترس عوام، موجود است. شاید علی عبدالرضایی با این شعر میخواسته اندوه خود را از حال و روز ادبیات ایران به زیباترین شکل ممکن نشان دهد و در این راه نیز موفق بوده است. ادبیاتی که هر روز پسرفت میکند و بارزترین نشانهی آن تیراژ بالای کتابهای چیپ و بی مایه است. حال باید دید و نظاره کرد که نسل تازهی جوانان شاعر و منتقد، چه راهی برای بیرون رفتن از این بنبست تاریخی خواهند یافت.