H2O_علی عبدالرضایی

اکسیژن اگر نباشد چهار چرخِ زندگی روی هواست! زندگی بدون اکسیژن ممکن نیست. اکسیژن زندگی‌ست پس زن است یا لااقل عین زن‌هاست! هیدروژن اما ماهیتی مردانه دارد چون تا تن به تنِ اُکسیژن ندهد آب بدست نمی‌آید، البته این آب هم وقتی به کار می‌آید که سرکار خانم اُکس با دو هیدِ جنتلمن خوابیده باشد! لااقل بیش از هفتاد درصد سطح زمین را آب فرا گرفته که حاصلِ عشقبازیِ زنی با دو مرد است اما آدم‌ها از این اصل طبیعی تبعیت نمی‌کنند و از آن انزجار دارند! عشق آب است مثل آب هم آسان است اما همه آن را سخت کرده‌اند چون اکسیژن فقط یک مرد می‌خواهد که این‌جا خودِ مرگ است! این را اخلاق پیشنهاد کرده که حتی نوع نوینش نواده‌ی دین است! فقط دین است که مرد را یکه و غالب می‌خواهد، حتی به هیدروژن امر می‌کند اگر توانست چندین زن اختیار کند و این با طبیعت که سرشتی دارد آسان مثل آب، هرگز نمی‌خواند. طبیعت می‌گوید که یک اکسیژن می‌تواند کنار دو هیدروژن بخوابد چون تنها در این عُرجى عشق از آب در می‌آید و عروج خواهد كرد! آدم این را تاب نمی‌آورد، عصیان می‌کند و در نهایت زن می‌رود با زن و لزبین تولید می‌شود که زیباست اما تشنه! چون دیگر آبی در کار نیست و برای رفعِ عطش، مرد هم ناچار می‌رود با مرد که هاش دو بشود. با اینکه گی‌ها اتمسفری جدید در جامعه‌ی جدیدند خیلی دوام نمی‌آورند. این‌ها علاوه بر آب، هوا هم کم دارند، برای این است که لزبین‌ها از گی‌ها مقبول‌ترند اما متاسفانه چاره دیگر است. شیرین اگر خسرو و فرهاد توأمان نداشت، خیلی تلخ می‌شد. عشق شاید رفتن اکسیژنی‌ست با دو هیدروژن! عشق جدید آیا همین عُرجى نیست!؟ طبیعت این را می‌گوید و این برای دین طبیعی نیست. شاید برای همین است که زن‌ها بی دین‌ترند. دین به آن‌ها لقب شیطان داده و ابلیس این روزها چقدر لیلاست. ابلیس خدای معاصر آن‌هاست، در حالی که مردها آن را انکار می‌کنند! برای همین است که دست زن را کم می‌گیریم، زن را دست کم می‌گیریم. زندگی غایب است چون زن زیاد نیست، زیادی‌ست. اکسیژن اگر نباشد زندگی واقعن ممکن نیست.

منبع: مجموعه داستان تختخواب میز کار من است.