بین شعر و داستان حدفاصل و تفاوتهایی وجود دارد. شما میتوانید از واقعهای وام گرفته و تحت تاثیر آن شعر بنویسید، اما در نویسش داستان حتمن باید طرحی داشته باشید، به قولی داستان مثل میوهایست که اول روی درخت شکوفه زده و بعد از طی کردن پروسهی رشد، خود به خود از شاخه میافتد.
برای نوشتن داستان، داشتن یک موضوع به تنهایی کافی نیست، بلکه موضوع شما باید مثل قند در آب حل شود؛ یعنی جوری در داستان رخنه کند که اصلن دیده نشود. داستاننویسی ارسال پیام مستقیم نیست، باید فضایی ایجاد کنید که در پروسهی خوانش، مخاطب به موضوعی که مدنظر شماست برسد نه اینکه آن را مستقیم بیان کنید.
ما در مرحلهی نوشتن علاوه بر در نظر گرفتن یک موضوع باید به پیامی که قصد انتقال آن را داریم هم توجه کنیم؛ برای مثال داستان شما دربارهی جنگ است و باید این را در نظر داشته باشید تمی که میخواهید در داخل داستان پخش کنید از مسیر معناسازی طوری بگذرد که خواننده آن را به مثابهی شعاری متنی دریافت نکند؛ یعنی باعث شود که شما به کلیت داستان، طراحی داستان، اینکه پیامش تشویق به جنگ است یا بر ضد جنگ، روند و نحوهی برقراری ارتباط بین شخصیت و فضا، چگونگی شکل گرفتن موضوع در ذهن، چگونگی رشد و پرداخت داستان، نوع حرکت داستان در متن و اینکه از چه سمتی داستانتان را اجرا میکنید، فکر کنید.
بعد از انتخاب موضوع داستان باید طرحی داشته و به چگونگی بسط دادن و پرداخت آن در طول متن فکر کنید. پرداخت رابطهی مستقیمی با نحوهی بیان و نوع نثر دارد؛ برای مثال بسیاری از نویسندهها شخصیتهای مختلفی را وارد دیالوگهای داستانی خود میکنند اما برای همهی این شخصیتها یک نوع نثر به کار میبرند و این یعنی داستانشان به مرحلهی پرداخت نرسیده و از پس چگونه گفتن برنیامدهاند. اغلب فکر میکنند داستانی که موضوعی خاص و متفاوت دارد داستان خوبیست، بله این خوب است که سوژهی داستان متفاوت باشد اما مسالهی کوچکیست و حتی شرط لازم هم نیست، زیرا در داستاننویسی مهارت، اجرا و پرداخت بسیار مهم است، باید ایجاد طرح توطئه و تمگردانی کنید؛ یعنی آن موضوع اصلی را طوری در خودِ اثر بسط دهید که حشو در آن جایی نداشته باشد.
در بسیاری از داستانها ممکن است با جملهای مواجه شوید که ربطی به فضای داستان ندارد؛ مثلن: «مرد کتی قرمز داشت»، این کت قرمز که ظاهرن با فضا همخوانی ندارد، به نوعی در فضاسازی و شخصیتپردازی (که بسیار مهم است) دخیل است. اگر گاهی جملاتی را در یک داستان قدرتمند میبینید که به نظرتان اتفاقیست، باید گفت که سخت در اشتباهید زیرا این جملات در خدمت شخصیتپردازی قرار گرفتهاند. هیچ جملهای نباید بیهوده استفاده شود و باید در نهایت تیزهوشی از آن کار بکشید.
گرهافکنی یا بیان غیرمستقیم در داستاننویسی، بسیار مهم است؛ مثلن هدف شما این است که بگویید: «دزدی بد است»، نمیتوان این جمله را مستقیم گفت. به فرض زنی از فرط فقر، در حالی که فرزندانش دارند از گرسنگی هلاک میشوند دزدی میکند، آیا دزدی در این شرایط کاری فجیع محسوب میشود؟ اگر نه، پس شما ناگزیرید با طرح دلیل، فضا را طوری بسازید که خواننده آن شرایط را در متنتان زندگی کند و این ممکن نیست مگر با نمایشِ متنی دزدی؛ یعنی این دزدی را در طول داستان با استفاده از گرهافکنی و فضاسازی نشان دهید؛ نوع شخصیتسازی و ایجاد فضایی که منطق داستانی در آن لحاظ شود هم بسیار مهم است، البته اگر از زاویهی دیگری به دزدی نگاه کنید، دولت، سرمایهدار، نمایندهی مجلسی که در عرض چهار سال دورهی کاری به ثروتی کلان دست پیدا کرده یا سوپرمارکتی که گرانفروشی میکند، درواقع دست به یک نوع دزدی میزنند و این قبیل موضوعات هم باید دغدغهی نویسنده باشد. هرچند که قانون حد و حدودی دارد اما نویسنده نباید در چهارچوب قانون رفتار کند، او باید قانون خاص متن خودش را بسازد، در نتیجه گاهی میتواند در قانون و جهان دست ببرد و اینجاست که میگوییم نوشتن لرزاندن پایههای جهان است. اگر نوشتههای «داستایوفسکی» را بخوانید میبینید که امر ماُلوف و چیزی را که در آن زمان وجود داشته زیر سوال برده و کسی هم نتوانسته جلودارش باشد. گرچه نویسنده وقت نویسش باید رویکردی دیونیزوسی داشته باشد اما نمیتواند بنویسد مگر با تعقل و میدان دادن به بعد آپولونی ذهن. میخواهم بگویم اگر قرار است صرفن یک سوژه یا یک خاطره را مطرح کنید نباید خود را یک نویسنده فرض کنید.
پیشتر گفتیم که در پلهی اول نویسنده باید بداند در مورد چه موضوعی میخواهد بنویسد و چگونه این موضوع را در صفحه برده و آن را رشد دهد؛ برای مثال گاهی موضوعی را انتخاب میکنید که بهتر است در قالب رمان نوشته شود اما میخواهید به شکل داستانی کوتاه آن را ارائه دهید و یا گاهی موضوعی دارید که در حد داستانک است اما آن را در داستانی بلند طرح میکنید و اینگونه متنتان پر از حشو میشود، اینها نکات مهمی هستند که باید در حین نویسش به آنها توجه کنید.
پیشتر گفتم که پیام داستان نباید مستقیم بیان شود و این مشکل وقتی اتفاق میافتد که موضوع و طرح با نوع داستان همخوانی نداشته یا فضا به درستی در آن ساخته نشده باشد، اینها همه باعث میشود متن شما دچار حشو شود و در نهایت داستانتان درک خلاقی به مخاطب ارائه نداده یا کلیبافی کند. برای دوری از کلیبافی باید نقشه (منظور همان طرح داستان است) داشته باشید. وقتی طرح داستان شما آماده شده و نقشهتان مشخص میشود، آنوقت باید شروع به نوشتن کنید و برای چگونگی رشد این نقشه باید بدانید از کجا، کدام سطر و از کجای ماجرا، داستانتان را شروع کنید. در ارائهی موضوع و اجرای نقشه مسیرهای مختلفی برای شروع وجود دارد، باید به این درک برسید که کدام مسیر بهتر است و انتخاب آن مسیر نمایهی تیزهوشی شماست، اینکه چگونه این مسیر را بسط دهید و چگونه راه را ادامه داده و به پایان برسانید بسیار مهم است. باید طوری بنویسید که مخاطب خلاق وقتی کار شما را میخواند پی به تیزهوشیتان ببرد.
نکتهی مهم دیگر این است که شما از آن مسیری که در داستانتان میروید، نمیتوانید مستقیم حرکت کنید و ناگزیرید برای ایجاد کشش خوانشی، موتیفهای آزاد و پراکندهای در متن لحاظ کنید که باید در خدمت طرح داستانتان باشد، اگر تصویر یا توصیفی را در داستان میآورید باید برای آن دلیلی داشته باشید، اگر حادثهای در داستانتان اتفاق افتاده باید در مورد علت و چگونه اتفاق افتادنش فکر کنید. در هر طرحی وقتی موضوعی را موقع نویسش جلو میبرید ناچارید ببینید که شخصیت اصلیتان چگونه شخصیتیست و چطور باید به آن پرداخته شود، از نظر روانشناسی چگونه باید با او برخورد کرد، فضای ذهنیاش چیست، حادثهی اصلی شما چیست و زمان و مکانی که برای آن حادثه انتخاب کردهاید چه ویژگیهایی دارد. فراموش نکنید زمان و مکان در داستاننویسی بسیار مهم است. در داستان بسیاری از نویسندگان ایرانی اغلب فضاسازی اتفاق نیفتاده و مکانی مشاهده نمیشود، در هر داستان مهمی شهری ساخته میشود ولی میبینیم که نویسندهی ایرانی از پس تالیف و طراحی مکان برنیامده و زمانها اغلب خطی هستند. نکتهی مهم دیگر این است که طرح یا نقشهی داستان شما باید در خدمت داستان بوده و با پیام متن اینهمانی داشته باشد. طرح داستان با پیام داستان تفاوت دارد؛ ما در طرح داستان هیئت ابژکتیو (عینی) متن و در پیام داستان هیئت سوبژکتیو (ذهنی) آن را داریم، این دو باید باهم گره خورده و ادغام شوند و در ادامه برای ایجاد جذابیت در داستان میتوانید ایجاد حادثه کرده و تکنیکهایی هم در مورد شخصیتپردازی به کار ببرید. اگر این بحث را درست درک کنید گارد شما در داستاننویسی و خوانش آن راحتتر شده و به خوبی از پس کارتان برمیآیید.
این مقاله مربوط به وویس پیاده شدهی سخنرانی علی عبدالرضایی در گروه تلگرامی کالج داستان است که در مجله فایل شعر 9 نیز منتشر شده است.
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید