” چرنوبیل”
من یهودی نیستم
اما صدایت میزنم ال
عبری نمیدانم
ولی مطمئنم
نام فامیل تو جز آشویتس نیست
پستانهات
دو پشته کشته مرده
در نسل کُشیِ ارامنه
بین دو رانت
دو داعشی پشت وانت
پیشِ تو طالبان پنهان است
اندامت شکنجه گاهِ زبان است
قحطی در دلِ بابی ساندز
و اعتصاب میکند غذا
اگر تو نیایی
مثل سونامی به غارتِ بادام
لبهات
رآکتورِ نیروگاه
نفسهات
موادِ رادیواکتیو
و من خرابهای در چرنوبیل
که بر صورتش چینی
تنها نوشتهای بینی
زیبایی تو بیرحم است
فارسی را چنان هلاک کردهای
که در هر قرار …دادش درآمد سرِ ترکمانچای
و زلزله آمد در بم
بعد از آنکه فرستادی
صدام را به آبادان
تنات بیت المقدس است
گردنِ کشیدهات نوارِ غزّه
و غزوههای محمد برای تو بود
حتی تبعید من
که مجبورم کرده در انگلیس
بی تو بمانم
و دستِ فرانسه نخوانم
زیباییِ تو ویرانم کرده
و با اینکه ژاپنی نمیدانم
مطمئنم
ترجمهی چشمانت هیروشیماست
علی عبدالرضایی