پوسته_سیمونز رابرتز

پیدا کردم پوسته‌ی جهان را
ناخن كشيده بر ريل
تصويرِ اتاقی مثل جعبه‌‌            در هتلی ارزان
برای همين
خشک می‌کنند رودخانه‌ها زخم‌ها را
علف‌ها اشک می‌ریزند در طلوع آفتاب
باد حس می‌کند کال است
زمين زخم بازی‌ست
که از این‌جا
بیش از همه‌جا
ور آمده مثل پوست شکار
آب رفته پوست خشک شده
روی قاليچه‌ جلوی شومينه
چه كسی چیده پشم‌ش را
اسم‌ش که نیست در دفترچه‌ی ميهمان‌*
هيچ‌كس حساب‌ش را نپرداخت
تنها تيغ‌‌ها را به جيب زد و رفت
دست نخورده رها شد این تخت
و تلويزيون که خودش را سرگرم می‌کرد

 

شايد چاقویی در كار نبود
یا جهان ناديده می‌گيرد هر سال
چيز پنهانی را
که سبز كند چيز تازه‌ای
پوسته ضخيم بود مثل پوست گوزن شمالی
سياه بود با درخششی آبی
من امتحان‌ش كردم
معلوم است
اما نه

 

* دفترچه‌ای كه میهمان‌ها هنگام خروج امضا می‌كنند و پيشنهادها و انتقادهايشان را می‌نويسند.

 

برگردان: کارگاه ترجمه کالج

PELT

 A poem by Michael Symmons Roberts

 

I found the world’s pelt
nailed to the picture-rail
of a box-room in a cheap hotel.
So that’s why rivers dry to scabs,
that’s why the grass weeps every dawn,
that’s why the wind feels raw:
the earth’s an open wound,
and here, its skin hangs
like a trophy, atrophied beyond all
taxidermy, shrunk into a hearth rug.
Who fleeced it?
No record in the guest-book.
No-one paid, just pocketed the blade
and walked, leaving the bed
untouched, TV pleasing itself.
Maybe there was no knife.
Maybe the world shrugs off a hide
each year to grow a fresh one.
That pelt was thick as reindeer,
so black it flashed with blue.
I tried it on, of course, but no.