نوزایی، نوجویی، چگونه نو شویم؟_علی عبدالرضایی

سال دارد نو می‌شود، جهان دارد تغییر می‌کند اما اگر تو تغییر نکنی هیچ‌چیز عوض نخواهد شد. تنها تغییر توست که می‌تواند پاره‌ای از جهان را تغییر دهد. گذشته سنّتی‌ست، گذشته‌ی تو بخشی از سنّت توست، دورش بریز که فردا بیاید. اگر از داستان زندگی‌ت راضی نیستی برای این‌که زیرآبِ دانای کل را بزنی باید از گذشته، از ماضی بِکنی. دانای کل از فردا هیچ نمی‌داند، او فقط استادِ گذشته‌ست، مدام از انواع و اقسام فعلِ گذشته سود می‌برد، در حالی که تو آمده‌ای تا فارسی را در آینده پرتاب کنی، انواع و اقسام فعل ماضی، فارسی را انبار کرده‌ست. ماضی ساده، ماضی نقلی و بعید، پدر زبان فارسی را درآورده‌ست؛ همین گذشته‌ی استمراری سبب شده حالا حال نداشته باشیم و فرقی بین آینده‌ی نزدیک و بعید در کار نباشد. سنّت آبشخورِ گذشته‌ست؛ این لعنتی هویت و شخصیت، شجاعت و در نهایت هستی‌ات را غصب کرده و هنوز خوشحالی! خوشحالی چون فقط بر آن‌چه گذشت واقفی! سفت چسبیده‌ای به گذشته، چون گذشته تنها چیزی‌ست که می‌شناسی و نمی‌دانی آنچه می‌دانی پیش‌تر مرگ خودش را اعلام کرده. حال اگر استمرار پیدا کند شعف‌زاست، چون‌ که پرتابت می‌کند در آینده، آینده خطرناک است چون‌ که آن را نمی‌شناسی و نمی‌دانی تنها ریسکِ دانستن است که زنده‌ات نگه می‌دارد. سنّتی‌ها تنها تظاهر به زندگی می‌کنند، وگرنه قرن‌هاست مرده‌اند، بدون خطر، بدون ریسک زندگی ممکن نیست.
سال دارد نو می‌شود اما تو هنوز دل‌ خوش کرده‌ای به غزل، در نهایت به شعر نو. نیما و شاملو و فروغ هم دیگر قدیمی‌اند، تا می‌توانی تازه‌تر بنویس! تازه آدرس ندارد، برای چه می‌پرسی؟ تازه تنها خودتی، در خودِ توست، شاعر مستقل نیازی به مرجع ندارد، محتاج استاد، مراد و در نهایت سنّت که هی می‌گوید این را بُکن آن را نه، نیست. هی نگرد که یکی بیاید راه را نشانت دهد، راهنما مرده‌ست، دیگر جاده‌ای در کار نیست، جاده اگر جایی داشت پیش‌تر به کسی داده و دیگر جایی برای تو ندارد که اگر غیر از این بود نامش جاده نبود. آن‌که نشانی می‌دهد هیچ از شعر نمی‌داند. هیچ شاعری از راهِ راست نمی‌رود، کج کن! بپیچ به چپ! راست‌ها هرگز روراست نبوده‌اند، انکار کن! حالا برای این‌که بگویی نه! فقط باید بدانی و بخوانی، وگرنه مجبوری تا ابد قبول کنی!
متأسفانه معدودی بی‌سواد که توهّم استادی دارند، هنوز نمی‌دانند که عنتر و منتر كردن چهارتا آدمِ عامى، شق‌القمر نيست! هم خراسانى، هم ایرانی‌ها همه از دم شهوتِ پرستش دارند، بيهوده نيست وجود آن‌همه بقعه و امامزاده و سیّدسرا در گوشه گوشه‌ی سرزمین‌مان، مردمى داريم به شدّت مقلد، اين‌كه يكى جای‌شان فكر كند خوراک‌شان است، بيخود نيست كه جان می‌دهند براى شارلاتان‌پنبه‌اى كه رُلِ قهرمان‌شان ايفا می‌كند، كافى‌ست دو تا قرِ پهلوانى بدهى در زورخانه، آن‌وقت می‌توانی زردمان بزنى بر سر و کله‌ی مردمان و هم‌چنان عزيز و قهرمان باقى بمانى. مچل كردنِ خيل مُنگل و دیوانه‌بازی اساسن يكى از شگردهاى تمام رجال ايرانی- خراسانى از اسر بوده، بالاخره بايد يک جايى كوتاه بياييم، بايد ياد بگيريم كه اعلام كنيم فقط در همان باره‌ای می‌دانیم كه کار کرده‌ایم و شيزوفرنىِ هنری‌مان را كه از پيامبران خود به ارث برده‌ایم بيش از اين اپيدمى نكنيم. اگر برسد آن روز كه نوچه‌گرى و مریدبازی از مُد بيفتد و ديگر دورِ كونِ كسى خيل بسيجى موس‌موس نكند؛ شک ندارم كه هم در ايران و هم خراسان شعر و شعور اتفاق خواهد افتاد و ديگر این‌همه از بلاهت اجتماعى خسارت نخواهیم دید، مشكل فقط خيل مريد و نوچه و بسيجى نيست بلكه ما بيشتر از خدعه‌ی ملا و مراد و مرشد زخم برداشته‌ایم.
سال دارد نو می‌شود و کالج شعر هم باز پوست عوض خواهد کرد. سالِ آینده سالِ کتابِ شاعرانِ کالجی‌ست. همکاران جوانم گرچه سالی سخت و پرمشغله را تجربه کرده‌اند اما دستاوردی داشته‌اند که در تاریخ شعر فارسی بی‌مثال است. نویسش و اجرای یازده برنامه‌ی رادیویی که امضای خودش را دارد و به‌طور شبانه‌روزی در فضای نت جاری‌ست، کار کوچکی نیست. ساخت بیش از دویست ویدیو که در آن مباحث تازه‌ی نظری را طرح کرده‌ایم و هم‌اکنون می‌توانید در وب‌سایت‌های یوتیوب و آپارات ببینید، یا تهیه‌ی بیش از پانصد فایل صوتی و بارگذاری‌شان در وب‌سایت ساوندکلاود، نتیجه‌ی تلاش شبانه‌روزی شاعران کالجی‌ست، تاکنون بیش از هزار مطلب از شاعران و منتقدان جوان در وب‌سایت کالج شعر منتشر شده که مخاطبانی خودویژه دارند. دوستان جوانم علاوه بر روزنامه‌ی شعر، چند صفحه‌ی شلوغ اینستاگرامی و گروه تلگرامی را اداره می‌کنند که هر شبه در آن‌ها برنامه‌های آنلاین برگزار می‌شود. نشر کالج نیز سال موفقی را سپری کرده و آمار دانلودها نشان می‌دهد که با استقبال شما روبه‌رو بوده. این‌ها همه تنها گوشه‌ای از فعالیت‌های فرهنگی شاعران و منتقدان کالجی‌ست. کالج شعر تریبونِ فرداست، گرچه هنوز زود است نهالی که کاشته‌ایم به بار بنشیند اما طی همین فعالیت یازده ‌ماهه تأثیرش را همه‌جا دیده‌ایم.
سال دارد نو می‌شود و مجله‌ی فایل شعر به پله‌ی هفتم رسیده اما حرف نو را تنها صدای نو در سال نو خواهد زد، بهارتان زیبا!

منبع: مجله فایل شعر 7