نقد و بررسی شعر لاک!

از لاكم آمدم بيرون
ولى
مثل لاک‌پشتى
كه تنها سرش گرمِ كاغذ شده باشد
آرام
دستم چنان مى‌برد دست
در سطرهاى شعرم
كه پدر بو نبرد
يا نبيند كه ناخنم
لات شده از لاک زده بيرون
هوا گرم است
و من زير روسرى
چنان در كوره برده‌ام سر
كه بابا نان سنگک داد و من
مثل سنگ‌ریزه
چشمم پرید از پلک
تا مبادا گیر کند
 لای دندان يكى
 که دست از پا دراز‌تر
تنها زده از دست بيرون
سر درنمی‌آورد از لاک
سالیا سلیمانی

نقد و بررسی شعر
برای اين­كه بتوانیم به يک شعر نزدیک شويم، در وهله­ی‌ اول باید مرکز آن را پیدا کنیم. اگر شعر مورد نظر زبانی‌ باشد، با شعری مواجه خواهيم بود كه در آن بازی زبانی محور اصلی است و بايد ببينيم كه حول چه كلمه يا موتيفی بازی صورت گرفته. در اين شعر، كلمه­ی «لاک» مركزی‌ست و از آن به چند شكل استفاده شده؛ مثلن از لاک خود بيرون آمدن به مثابه نوعی عصيان يا ناخن خود را لاک زدن و يا مثل لاک‌پشتی در لاک خود فرو رفتن است. شاعر اين لاک را به مثابه پوشش و حجاب در شعر استفاده كرده و اكنون خواهيم ديد كه اين کلمه چگونه اجرا شده است:
«از لاكم آمدم بيرون/ ولى/ مثل لاک‌پشتى/ كه تنها سرش گرمِ كاغذ شده باشد/ آرام»
لاک‌پشت چگونه از لاک خود خارج می‌شود؟ فقط سرش را از لاک بيرون می‌آورد و درباره­ی كلمه «آرام» نیز می‌توان اين­گونه گفت كه هم می‌تواند بماند و هم می‌توان آن را حذف كرد، چون وقتی از لاک‌پشت حرف زده می‌شود برای مخاطب حرفه‌ای وجود «آرام» نياز نيست (حرکات لاک‌پشت همیشه آرام است)، اما نمی‌توان آن را حشو به حساب آورد، چون به هر حال در ادامه از همان لاک‌پشت استفاده شده است. «دستم چنان مى­برد دست»: در اين سطر نمی‌توان يكی از دو «دست» آورده شده را حذف كرد و در واقع هيچ‌‍‌كدام حشو نيستند. اين «دست بردن» می‌تواند به مثابه دستبرد زدن يا دست بردن در كاری تلقی شود و بايد گفت كه اين دو «دست» با هم كاملن متفاوت‌اند و حذف هر كدام به معنای سطر ضربه می‌زند. در اصل، اين­جا با يک بازی زبانی مواجهيم که با تکرار کلمه حاصل شده. «از لاكم آمدم بيرون/ ولى/ مثل لاک‌پشتى/ كه تنها سرش گرمِ كاغذ شده باشد/ آرام» يعن‍ی چه؟ يعنی من از لاک خود بيرون آمده‌ام اما فقط در نوشته‌هايم؛ به بيان ديگر در نوشته‌ها و فكرهام عصيان‌گر می‌شوم اما ظاهرِ من هنوز همان لاک‌پشت است. عملن از لاک بيرون نيامده‌ام و فقط به اندازه‌ای كه سر لاک‌پشت از لاكش بيرون بيايد و سرگرم نوشتن شده باشد، از لاک خود بيرون زده‌ام. پس با اين اوصاف متوجه می‌شويم كه ارتباط‌های معنايی زيادند و ما نمی‌توانيم به راحتی چيزی را حذف كنيم. در ادامه، اين كسی كه تنها سرگرم كاغذ است، با دستش به سطرها‌ی شعرش دست می‌برد؛ يعنی هر سطرش به مثابه‌ی يک دست است که دست می‌برد در شعر تا آن را یک‌ست کرده باشد. یعنی چنان دست می‌برد كه پدرش بويی نبرد « يا نبيند كه ناخنم/ لات شده از لاک زده بيرون» اين اجرا خوب است اما اجرای زیر خيلی بهتر است: «يا نبيند كه ناخنم لات/ از لاک زده بيرون» اين سطر قشنگی‌ست و در آن بازی جالبی داريم. البته تا اين­جای شعر نمی‌توان چيزی را حذف كرد، چراكه همه چيز در ساختار معنایی اثر اتفاق افتاده و حذف­شان ایجاد خلل می‌کند. اكنون فضای دوم شعر شروع شده و شاعر دغدغه‌ی عينی خود را اين­گونه نشان می‌دهد و می‌نویسد: «هوا گرم است/ و من زير روسرى/ چنان در كوره برده­ام سر/ كه بابا نان سنگک داد و من» شاعر در اين قسمت نشان می‌دهد که هوا خيلی گرم است و با اين حال مجبور است که سرش را زير روسری ببرد، انگار كه رفته است درون يک كوره، كوره نانوايی كه از آن نان سنگک بيرون می‌آورند. در این قسمت با رابطه بينامتنی نیز طرفيم. در واقع يک رابطه ترامتنی با كلاس‌ها و مدرسه­ی ابتدايی داريم كه گزاره­هایی چون «بابا نان داد» و «بابا آب داد»، را در ذهن مخاطب می نشاند. اما شاعر به جای اين­كه بگويد بابا نان داد، در آن دست برده و می‌نویسد: «بابا نان سنگک داد» كه باعث زيبایی شعر شده است. پس این‌جا ما با یک‌جور دست‌کاری پست‌مدرنیستی طرفیم و سالیا اجرای بابا نان داد در هیئت بابا نان سنگک داد، می‌خواهد از سنگ‌ريزه كار بكشد؛ چون نان سنگک شامل سنگ­ريزه‌ است. در ادیت شعر، اگر حذف چيزی اثر را از کمال خارج ‌كند، نباید حذف شود.
«هوا گرم است/ و من زير روسرى/ چنان در كوره برده‌ام سر/ كه بابا نان سنگک داد و من/ مثل سنگ­ریزه/ چشمم پرید از پلک» اگر به نان سنگک گرم دست بزنيم، از آن سنگ می‌پرد. در واقع در اين قسمت، چشم شاعر از حدقه پريده، منتها حدقه لایه­ی زيرين است و منظور شاعر لايه بالايی است. انگار كه چشمش به سمت داخل نيز می‌رود (مانند سنگی که به چشم می‌خورد).
«تا مبادا گیر کند/ لای دندان يكى/ که دست از پا درازتر/ تنها زده از دست بيرون/ سر درنمی‌آورد از لاک» این­جا باز هم خود شاعر را می‌بينيم. شاعری كه از لاک سر درآورده، مثل همان لاک‌پشت، و از ترس سنگ‌ريزه كه سنگسار را در پی دارد، دوباره سر خودش را در لاک فرو برده است. اگر دقت كنيد خواهيد ديد كه همه چيز در پيوند و ارتباط نزدیک با هم قرار دارد. يعنی هيچ قسمتی از اين شعر را نمی‌توان حذف كرد. اول بايد بر این شعر اشراف پيدا كرد و بعد متوجه خواهيم شد كه اثر ساختمندی است، زیرا استفاده‌ای كه از لاک می‌كند، بدیع و در پیوند با دیگر عناصر شعر است. در قسمتی كه می‌گويد: «يا نبيند كه ناخنم/ لات شده از لاک زده بيرون» يعنی ناخنش را بلند كرده و لاک زده است، در حالی که در بعضی از خانواده‌های سنتی فرزند خانواده حتی اجازه لاک زدن را ندارد. علاوه بر اين اتفاقات ديگری نيز در حال رخ دادن است؛ شاید خود آن ناخن نيز در حال اعتراض است و بلند می‌شود و ناخن بلند را معمولن كوتاه می‌كنند چراكه معصيت دارد و در اين نوع فرهنگ، اساسن اکران زيبايی جز ارتکاب گناه نیست! اين شعر، اثر قابل تأملی است و فقط می‌توان در اديت آن دست برد و آن را بهتر كرد. مثلن می‌توانست «پدر بو نبرد» را حذف كند و بگويد: «دستم چنان می‌برد دست/ در سطرهای شعرم/ كه ناخنم لات/ از لاک زده بيرون». در واقع شعر درآمده و تنها ساختار خوانشی‌اش را می‌توان بهتر كرد. شعر به مثابه يک جمله خوانده می‌شود و ما تنها می‌توانیم بهینه‌ترش کنیم. چگونه بايد بهينه كنيم؟ بايد سطرچرخانی بكنيم. در واقع بايد به سمت طبيعتِ شعر برويم تا زبان به سمت طبيعت خودش حرکت کند. بعضی‌ها عمدن سعی می‌كنند زبان را از طبيعتش جدا كنند؛ يعنی طبيعت را از كنش كلمه می‌گيرند و وقتی طبيعت از كلمه گرفته شود، طبيعت شعر نیز از بين ‌خواهد رفت. در اين صورت چه بايد كرد؟ بهترين روش اين است كه شعر را به طبيعتی كه دارد، بازگردانيم. آيا بايد صرفن زبانی برخورد بكنيم؟ اين­جاست كه از تعادل می‌توان بحث كرد؛ يعنی كجا زبان را به تناسب فضای شعر متعادل می‌كنيم؛ معمولن در هر شعر مهمی زبان با شعر اين­همان می‌شود و تمام چيزها در آن اتفاق می‌افتد. در اين شعر نشان‌ داده شد كه می‌شود معنا را نكشت، می‌شود آن را تكثير كرد و از کلمه‌ای هزار جور كار كشيد، بدون اين­كه در دام تصنع افتاد. چگونه می‌توانيم در دام تصنع نيفتيم؟ در صورتی كه درک حرفه‌ای و خلاق از زبان داشته باشيم. ما ماشين اديت نيستيم و بايد اول سمنتيک استراكچر متن را در نظر بگيريم و بعد به سمت فرم استراكچر برويم. خلاصه این­که اين شعر از لحاظ ساختار معنایی كاملن درآمده و نمی‌توان چيزی را حذف كرد، فقط می‌توان فرم استراكچرش را بهتر كرد.

منتشر شده در مجله فایل شعر 11