نقد شعر تجاوز

“تجاوز”

لای دو حوا مانده مرد

هزار کودک تقدیم‌شان می‌کند

دو دستی

و از عکسی که نای رفتن ندارد

دل می‌کند

تا سمتی برود نحیف­تر

سرش را جنباند

تا گیر کند بین نگاه

از پنجره عکسی

و از انگشت بگیرد آخ

مثل مزه‌ی لب

که فرار کرده باشد از لبه

این‌گونه ریختند بچه‌ها در کوچه

خالی شد در آلبوم کودکی

عکسی گرفت

آن‌قدر که نا ندارد

ایوب احراری

نقد و بررسی

در این شعر با نظام خودکار زبان و قاعده‌افزایی روبه‌رو هستیم. این اثر نشان می‌دهد که می‌توان با استفاده از زبان معیار نیز شعری زبانی خلق کرد. زبانی نوشتن صرفن به این معنا نیست که از هنجارگریزی و قاعده‌کاهی استفاده کنیم، گاهی اوقات می‌توانیم با استفاده از زبان معیار و تکنیک قاعده‌افزایی نیز به یک شعرِ زبانی برسیم:

«لای دو حوا مانده مرد»

در این قسمت، یک مرد وجود دارد و دو حوا؛ یعنی با سه‌گانه‌ی متنی روبه‌رو هستیم و نتیجه‌ی آن هزار کودکی‌ست که مرد دو دستی تقدیم آن دو زن می‌کند.

«و از عکسی که نای رفتن ندارد»

پس با یک عکس طرفیم، عکس دو حوا (دو زن)، مرد هم دو دستی استمنا می‌کند، یعنی به این دو زن در عکس تجاوز می‌کند.

«دل می‌کند

تا سمتی برود نحیف‌تر»

مرد بعد از ارضا شدن، نحیف‌تر و تکیده‌تر شده است و دیگر از عکس دل می‌کند.

«سرش را جنباند

تا گیر کند بین نگاه

از پنجره عکسی»

در ادامه، از پنجره به کسی نگاه می‌کند و قاب پنجره بدل به قاب عکس می‌شود.

«و از انگشت بگیرد آخ

مثل مزه‌ی لب»

انگشت، به نشانه‌ی حیرت از نوعی زیبایی گزیده می‌شود. همچنین اگر بخواهیم به‌عنوان اثری اروتیک با این شعر برخورد کنیم، می‌توانیم این آخ را نتیجه‌ی لذت سکس بدانیم.

«که فرار کرده باشد از لبه»

از جنبه‌ی اروتیزم در این قسمت به‌نوعی با عمل لیسیدن طرفیم و لب‌های شخص مزه‌ی لبه‌ها را گرفته است.

«این‌گونه ریختند بچه‌ها در کوچه»

در سطر بالا منظور شاعر بچه‌هایی‌ست که به‌صورت مجازی بازتولید شده‌اند، در واقع این بچه‌ها اسپرم‌هایش هستند که آن‌ها را به هیئت کودکانی که در کوچه بازی می‌کنند، می‌بیند. در اصل، این‌ها را روی کاغذ و آلبوم ریخته است، یعنی این‌جا با نوعی استمنای متنی طرفیم. در کل، این شعر به متن وفادار است و ایده‌ی خود را اجرا می‌کند ولی بسیار گنگ و پراکنده رها شده است. معمولن دو نوع حرکت در یک متن داریم، اغلب شاعران ایرانی سطرسازی را خوب انجام می‌دهند و حرکت‌های افقی‌شان خوب است اما شعرشان ساختار ندارد، شعر ایوب ساختار دارد اما فاقد جذابیت متنی‌ست. یکی از جذابیت‌های متنی در سطرسازی‌ست که اتفاق می‌افتد و تا سطرسازی نداشته باشید به قطعه‌سازی نمی‌رسید. هنوز هم بحران شعر فارسی بحران قطعه‌سازی است، یعنی شما در شعر فارسی سطرهای زیبا می‌بینید اما شاعر نمی‌داند چگونه این سطرهای زیبا را کنار هم قرار بدهد. شعر ایوب برخلاف شعر معاصر فارسی چندان دچار بحران قطعه‌سازی نیست اما از لحاظ حرکت‌های افقی و سطرسازی ضعیف است. ایوب اگرچه به‌خوبی می‌تواند یک قطعه بسازد اما باید یاد بگیرد چگونه جزئیات یک قطعه را پرورش بدهد. در این اثر شاعر می توانست با استفاده از مجموعه تکنیک‌های قاعده‌کاهی و هنجارگریزی سطرهای درخشانی خلق کند. متاسفانه نظام زبان و هنجارهای معنایی به‌هم نمی‌خورد و همه‌چیز مستقیمن در شعر بیان می‌شود، مثلن در سطر «لای دو حوا مانده مرد» اگرچه بیان زیباست اما اتفاقی نمی‌افتد و شما با بیان و اجرای بدیع طرف نیستید. سطرهای این شعر اکثرن از لحاظ ارتباط معنایی‌ست که معنا پیدا می‌کنند و نهایتن می‌توانیم نوعی قاعده‌کاهیِ معنایی برای این شعر در نظر بگیریم اما از دیگر انواع قاعده‌کاهی خبری نیست. این‌طور نیست که در یک شعر فقط از قاعده‌افزایی استفاده کنیم بلکه هم‌زمان که از قاعده‌افزایی کار می‌کشیم، در جزئیات هم می‌توانیم از قاعده‌کاهی استفاده کنیم و هنجارها را به‌هم بزنیم. با فرم‌های صوری و معنایی می‌توانید از طریق زبان معیار به شعر برسید، طوری که با تکرار و ترجیع‌های به‌جا و زیبا فرمی را خلق کنید و آن زبان معیار را در بستر اثرِی خلاق ارائه دهید. این‌گونه شعرها زمانی جذاب می‌شوند که علاوه بر قاعده‌افزایی از طریق قاعده‌کاهی، سطرسازی و در نهایت جذابیت متنی ایجاد کنند، مخصوصن وقتی که پلن و شهود شعری چندان درخشان نیست. شاعر بزرگ یک روسپیِ زیباست، هم‌زمان که اثر خود را می‌نویسد و لذت می‌برد، باید لذت هم بدهد، یکی از لوازم لذت­دهی این‌ست که به جزئیات پرداخته شود؛ مثلن شما می‌خواهید از تهران به رشت بروید، یکی می‌خواهد بدون توجه به جزئیات مسیر، سریعن با پرواز به مقصد برسد اما دیگری مقصداندیش نیست و می‌خواهد به جزئیات بپردازد، یعنی می‌خواهد از زیبایی‌های جاده هم لذت ببرد. درست است که متن باید در کل، ساختار داشته باشد ولی سیر و تزئین سفر بسیار مهم است، در سکس هم چنین است، بسیاری در سکس ارگاسم‌اندیش‌اند و می‌خواهند هر چه زودتر به قله و نهایت برسند، این‌ها از خود سکس و از جزئیات رابطه لذت نمی‌برند. شعر ناب هم سکس در صفحه است و شما باید از تک‌تک سطرها لذت ببرید. در واقع از جزئیات نباید گذشت، اگر تک‌تک این جزئیات به‌خوبی پرورش داده شوند، به زیبایی می‌رسند و شما در تک‌تک سطرها ارگاسم‌های جزئی را تجربه خواهید کرد. در واقع تا این ارگاسم‌های جزئی شکل نگیرند شما به آن ارگاسم نهایی و Egolessness نمی‌رسید. Egolessness زمانی اتفاق می‌افتد که شما ارگاسم می‌شوید و به نوعی بی‌خودی مطلق می‌رسید، آن بی‌منی و خلوص از Ego شما را به یک هیئت کاورایی و جهان وصل می‌کند، این هیئت کجاست؟ کلّیت شعر. شما کلّیت شعر را دارید اما آن میکرو ارگاسم‌ها را ندارید. در واقع سطرهای افقی و ساختارهای جزئی و زیبایی‌های کوچک را ندارید و تا زیبایی کوچک وجود نداشته باشد زیبایی بزرگ محال است اتفاق بیفتد.