سه قطعه‌ی بی‌ربط بسیار مربوط _ علی عبدالرضایی

جنگ را باید جدی گرفت، عروسک‌ها هر شبه این‌جا و آن‌جا میتینگ دارند، شاهزاده‌ی حشری سعودی برای این‌که بی‌هیچ دردسری بر تخت بنشیند، نیاز مبرم به جنگی خارجی دارد که سبب‌ساز اتحادی ملی شود در عربستان! پس چه دشمنی بهتر از حکومت ایران که هم شیعی‌ست هم شیطانی! جنگ تقریبن بیخِ گوش ماست که اگر ملاها طبق معمول حماقت کنند و بلاهت خرج کنند تاوانش را فقط ایرانیان خواهند داد! در این باره دیرتر مفصّل خواهم نوشت اما امروز بیشتر دوست دارم در فراگ‌منت‌هام به ربط سه معضل بسیار نامربوط بپردازم.

 

۱

از برشت فقط تكنيک و طرز نمانده باقى! آن‌قدر كه ايرانى‌ها شيفته‌ی اجراى تكنيک فاصله‌گذارى شده‌اند، توجهى هرگز به زيرساخت‌هاى ذهنى‌ش نداشته‌اند، مثلن اين گزاره كه مى‌گويد آن‌ها كه در برابر ظلم سكوت مى‌كنند، يكى‌يكى هم را در زندان ظالم ملاقات خواهند كرد، هشدارى هميشگى به همه‌ست.
دوستانى دارم تبعيدى در آمريكا كه وقتى علیه توافق ننگين اتحاديه اروپا و حكومت تركيه در رابطه با پناهنده‌ها مى‌نوشتم ايراد مى‌گرفتند كه به ما چه! حالا ولى دوز نگرانى‌شان زده بالا، انگار ترامپ دارد آن‌جا چهارنعل مى‌تازد و دوستانى كه هنوز پاسپورت آمريكايى ندارند، مى‌ترسند هر آن ديپورت شوند. در واقع زنگ خطر به صدا درآمده و ترامپ دارد كم‌كم بلاى جان ايرانى‌هايى مى‌شود كه به او رأى دادند و برايش يقه جر مى‌دادند. توى اين شرايط آن‌هايى كه در اروپا اقامت دارند نبايد سكوت كنند و بايد بدانند اين سرطان به آن‌ها نيز سرايت خواهد كرد! فرانسه كم‌کم دارد به همان سمت مى‌رود و آلمان كه مملو از پناهنده‌هاى ايرانى‌ست، دائم به سويى رفته كه مصلحت امریکایی ایجاب کرده! پس حالا وقت اعتراض فعالان حقوق بشر است! دو قسمت از اعلاميه‌ی جهانى حقوق بشر كه سى ماده دارد به‌طور ضمنى به مهاجرت و تبعيد مى‌پردازد:
ماده‌ی ۱۳
هر انسانی سزاوار جابجايى از نقطه‌اى به نقطه‌ی ديگر مملكت خود است.
هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است.
ماده‌ی ۱۴
هر انسانی سزاوار و محق به پناه‌جویی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای پناه‌دهنده در برابر پیگرد قضایی است. چنین حقی در مواردی که پیگرد قضایی منشأیی غیرسیاسی داشته باشد و یا نتیجه‌ی ارتکاب عملی مغایر با اهداف و اصول «ملل متحد» باشد، ممکن است مورد استناد قرار نگيرد.
احتمالن اداره مهاجرت آمريكا، براى اين‌كه طرح ترامپ را عملى كند تأويلى خاص از بخش دوم ماده‌ى چهارده‌ اعلاميه خواهد داشت، آن‌ها مى‌توانند پيگردهاى خاصى را سياسى تلقى كنند و با فرض اين‌كه فلان تبعيدى بعد از ديپورت محال است كه اعدام شود، بسيارانى را به كشورشان بازگردانند!
حالا همه كم‌كم دارند درمى‌يابند تظاهرات خشن سياه‌پوش‌هاى آنارشيست در نخستين روز رياستِ ترامپ بيهوده نبوده، اوضاع اصلن خوب نيست، نبايد سكوت كرد، زمين دهكده‌ى كوچکِ همه‌ى ماست.

 

۲
ايران بهانه‌ى خوبى‌ست، شرق و غرب، هر جا كه كم مى‌آورند از جيبِ ايران خرج مى‌كنند. چيدمان و شكل‌بندى خيمه‌شب‌بازى سياستِ جهانى، سال‌هاست كه تغيير كرده اما هنوز ايران همان رُلِ سه دهه‌ى اخير را ايفا مى‌كند، عروسكى كه تا اسمش برده مى‌شود يا پا به ميدان مى‌گذارد همه پيف‌پيف مى‌كنند و عليه‌ش جبهه مى‌گيرند. روسيه در طول تاريخ، هر وقت خواسته اين عروسک بوگندو را ساپورت كرده و ازش شيطانكى ساخته و هر بار كه منافعش را در خطر ديده محكم توى سرش زده! در واقع هميشه دشمنِ تاريخىِ ايران و ايرانى، روسيه و روس‌ها بودند، هنوز هم دارد خون مى‌چكد از زخمى كه بعد از جدايى كشو‌رهاى قفقاز برداشته‌ايم و موجب شقه‌شقه شدنِ ایرانیان شد. دو استان «گيلان و مازندران» چه از لحاظِ ژنى و چه فرهنگى، بيشترين نزديكى را با ارمنى‌ها و گُرجى‌ها دارند اما قرنى‌ست كه ديوارِ بلندى بين‌شان علم شده، طورى‌كه حالا با خودمان هم غريبه‌ايم! اصلن ما را چه به اسلام و عرب‌ها!؟ هنوز ايران اجازه ندارد از منابع غنىِ نفت و گاز درياى خزر بهره‌بردارى كند، چرا!؟ شرق و غرب با علم كردن ايدئولوژى بنيادگراى اسلامى و قدرت بخشيدن به منفورترين حكومت در طول تاريخ ايران، در هر وانفسايى بيشترين بهره را از بلاهتِ جمهورى اسلامى يا به قول خودشان ” دويل” مى‌برند و اين وسط هر روزه ايرانى‌هايند كه دارند تاوانِ بلاهتِ مشتى ملا و رمال را مى‌دهند! خاورميانه تا وقتى كه داعش و جمهورى اسلامى دارد پرسودترين بازار تسليحات غرب و روسيه خواهد بود، بيخود كه سردار سليمانى را علم نمى كنند! اخیرن درست در زمانى كه «فاشيسمِ ترامپ» در سرتاسرِ جهان با اعتراض و مخالفت روبرو شد، باز جمهورى اسلامى به دادش رسيد و موشک لاجانى را در سمنان آزمايش كرد تا باز ورق برگردد! راستى اين‌همه تلويزيون و روزنامه و مدياى مثلن مستقل، اين‌ها را نمى‌بيند؟ نمى‌فهمد؟ پس چرا در اين‌باره هرگز نمى‌گويد و نمى‌نويسد؟

 

۳
هنوز هم درباره‌ی كشورهاى استعمارگر مى‌نويسند. انگليس و آمريكاى استعمارگر، روسيه و چين استعمارگر را همه‌مان به بسيارى شنيده‌ايم اما كسى از صندوق بين‌المللى پول، اين جعبه‌ى استعمارگر نمى‌گويد، يكى درباره‌ی مركز فرمانِ بانک‌ها نمى‌نويسد. سال دو هزار و ده، نيمى از سرمايه‌هاى دنيا دست چهل و سه ثروتمند بود، حالا هشت نفرى كه در عكس بالا مى‌بينيد، مالک نيمى از ثروت دنيا محسوب مى‌شوند، يعنى اين هشت نفر معادل دارايى سه ميليارد و ششصد ميليون نفر از ساكنان زمين سرمايه دارند اما محال است كسى مايكل بلومبرگ را استعمارگر خطاب كند يا به اين مرتيكه اُرتگا بگويد امپرياليست! بيل گيتس به تنهايى اندازه‌ی ششصدوسى ميليون نفر از ما سرمايه دارد، يعنى مى‌تواند چند كشور بزرگ را درسته قورت دهد! اين‌ها پيش‌تر فقط دولت‌ها را دست نشانده مى‌كردند و مثل عروسک خيمه‌شب‌بازى مى‌گرداندند، حالا ولى دارند خودِ دولت مى‌شوند، ترامپ يكى از آن‌هاست. كاپيتاليسم دارد كولاک مى‌كند در دنيا، آن وقت شاعرِ معاصر ايرانى اندرز می‌دهد به من كه حيفِ تو نيست آنارشيست باشى!
تو چه مى‌فهمى كاتب باشى!؟ در يكى از دالان‌هاى زيرزمينِ دنيا كلبه‌اى دارى و هنوز استعمارگر و امپرياليست را كشورى مى‌دانى مثل آمريكا يا انگليس كه قريب به اتفاق شهروندانش از تو قاق‌ترند. گذشت آن زمان كه ملا نتربوق سرطان چاراسبه داشت، حالا ديگر فرد استعمارگر است نه كشور! قانونِ دنيا را اين هشت نفر مى‌نويسند، تقّى به توقّى بخورد يكى‌شان مى‌شود خودِ خدا! يقين دارم كه جز بيل، اسم هيچ‌كدام‌شان را نشنيده‌اى، برات پوتين دست‌وپا مى‌كنند كه خامنه‌اى بردارد و خامنه‌ای بگذارد، داعش بياورد و صدام ببرد، بن‌لادن يكى از اين‌ها بود، ترامپ یکی ديگر، اين‌ها همه يك نفرند برادر! حقوق بشرشان را هم فقط پول تعريف مى‌كند و جز كاپيتاليست اسمى ندارند، حالا هى بگو تو فقط شعرت را بنويس، شعور را ول كن! باشد!