ارزش شعرىِ هر متنى با توجه به درجهى حسیت آن تعریف میشود. وقتی كلمه در شعر بار عاطفی پیدا میكند، از نوعی موزیک درونى برخوردار میشود كه با یکجور هارمونی همراه است. حال اگر بخواهیم این هارمونی ایجاد شده را نشان بدهیم باید نوع هجاچینى در نظام سطرها را با توجه به تقطیع عروضى ترسیم كنیم. پس اول ناگزیریم تعریفهایی را كه عروض از هجاها ارائه میدهد، یادآورى كنیم، ما در عروض سه نوع هجا داریم، هجای كوتاه (تکحرفی)، هجای بلند (دو حرفی) و هجای كشیده (سهحرفی) كه مدت زمان تلفظشان به ترتیب از هجای كوتاه تا كشیده افزایش مییابد و سرعت سطرهاى هر شعرى رابطهى مستقیم دارد با نوع چینشِ همین هجاهاى متفاوت. در واقع این روش تازهایست كه ویژهى كارگاههاى شعر سپید من است و فقط آنها كه در كارگاههاى شعرم شركت كردهاند به این شیوه اشراف دارند و با الهامگیرى از فرمول سادهای در فیزیک پایه به دست آمده و از این طریق میتوانیم به اجراى موزیک متنى هر شعرى با توجه به فضای اثر بپردازیم.
v ،V=d/t نماد سرعت، d نماد فاصله و t اینجا علامت زمان است.
فرمول بالا به این معناست كه در یك فاصلهی معین d، افزایش زمان مسیر طی شده t، به معنای كاهش سرعت است و از این رو مولفهی سرعت با زمان رابطهی عكس دارد.
حال به منظور ایجاد اینهمانی بین فرمول فوق و مبحث سرعت سطر در شعر، طول سطر را معادل d، سرعت سطر را v و مدت زمانی را كه هر كدام از هجاها تلفظ میشوند معادل t قرار میدهیم.
به عنوان مثال وقتی میگوییم: «علی» ، از روی «ع» به سرعت گذر میكنیم چرا كه «ع» تكحرفی و هجای كوتاه محسوب میشود. و روی «لی» مكث بیشتری داریم چرا كه «لی» هجای دو حرفیست و هجای بلند محسوب میشود.
یا وقتی میگوییم: «عباس»، روی «باس» مدت زمان تلفظ بیشتر است چرا كه «باس» سهحرفی و هجای كشیده محسوب میشود و مدت زمانی كه طول میكشد تا این هجا تلفظ شود دارای اهمیت زیادیست چرا كه همین موضوع، با توجه به فرمول فوق، سرعت سطر را مشخص میكند، یعنی در یک طول سطر ثابت، با توجه به نوع هجاچینیها و نحوهی تركیب آنها، اگر مدت زمان تلفظ افزایش یابد (استفادهی بیشتر از هجاهای بلند و كشیده)، به طبع آن سرعت سطر كاهش یافته و اگر مدت زمان تلفظ هجاها كاهش یابد (استفادهی بیشتر از هجای كوتاه) سرعت سطر در خوانش افزایش مییابد و ریتم خوانش شعر تندتر میشود. این را در شعر كلاسیک نیز داریم مثلن مولوى غزلهاى پرشور خود را در وزن دورى مفتعلن نوشته كه در هر مصرع آن دو هجاى بلند و دو هجاى كوتاه، پشت سر هم میآیند، یا شاهنامه كه با وزن دورى فعولن نوشته شده و از شور كمترى نسبت به برخى غزلهاى مولوى برخوردار است بعد از هر دو هجاى بلند، یک هجاى كوتاه میآید. منظورم این است كه هر چه تعداد هجاهاى كوتاه كمتر شود مدت زمان خوانش سطر مربوطه بیشتر شده و سرعت سطر كاهش مییابد. به عنوان مثال اگر در یكى از سطرهاى شعرى سپید، هفت هجای بلند را كنار یكدیگر در یك سطر بچینیم، به دلیل نداشتن ریتم مناسب، سرعت سطر هنگام خوانش چنان كاهش مییابد كه عملن سطر دچار سكته شده و نمیتوان آن را با هارمونىِ مناسب مورد خوانش قرار داد. باید توجه داشت كه هجای كوتاه (به عنوان المان افزایشدهندهی سرعت سطر) جلو برندهی سطر است.
بسیاری از مواقع، از لحاظ موسیقایى، استفاده درست از حروف اضافه بسیار مهم است و شاعر میتواند آنها را از لحاظ خوانشی جاى هجاى بلند یا كوتاه بیاورد، یعنی در بعضی مواقع، اگر حرف اضافه هجای بلند باشد، در هنگام بیان گفتاری و خوانش، میتواند بدل به هجای كوتاه بشود و از این طریق سرعت سطر افزایش یابد. به عنوان مثال، وقتی مینویسیم: «از خانه»، بیان گفتاری با صورت نوشتاری یكسان است و تفاوتی ندارند اما وقتی مینویسیم: «از اینجا»، در بیان گفتاری: «ازینجا» نیز میتواند خوانده شود و «از» كه هجای بلند محسوب میشود، هنگام خوانش بدل به هجای كوتاه شده سرعت خوانش را افزایش میدهد.
براى اینكه به درک ملموسى از این بحث برسیم سرعت سطر را در شعر «رو كم كنی» از كتاب «من در خطرناک زندگی میكردم»، انتخاب کرده بررسى میكنیم.
برای من از ازدحامِ از كه گذشتم
از اذیت آغاز شد
با تو كه تنهایی كرد
از تو پر از عزیزم شد
برای من از…
از برای من…
من برای از… از سرِ درِ تا دوباره از تا به از به از رفتیم
و دربدر تا سرِ یكی از اهالىِ در دوباره برگشتیم
به هر كه هرچی از میانِ ازها به جمعِ تاها رفت
از این و آن و همینترین تا سرِ درِ دربدرترین در كه در دری رفته شد ددر
از تو از تو پرسیدیم
اگر كه قول تویی پس چرا قبول منم!؟
و از قبیلِ قبول فراریام
دوباره آریام؟
از قبلِ من قبول! من قبلِ كی؟
پیش از من این ازِ پیشِ من پیشِ كه بود
كه هی پیش میرود پیش میرود تا …
پیش از من كسی پیشِ من بود
كه از پیشِ من كمی پیش از من رفت
همانطور كه میبینید؛ در شعر «رو كم كنی»، تنها زبان است كه به شكلی سیال نقش ایفا میكند و در هر سطر اجرای تازهای از همان كلماتی صورت گرفته كه در سطر قبل اجرای دیگری داشتند. در واقع هربار به حروف اضافه و همچنین بعضی كلمات مثل «پیش»، پتانسیل معنایی تازهای ملحق شده كه با سرعت سطر حاصل از این تغییر معنایی، اینهمانی دارد. به عبارت دیگر فضای معنایی شعر با هارمونی و موزیک درونی كلمات هنگام خوانش شعر كه حاصل از سرعت سطر مناسب است، اینهمانی ایجاد كرده است و این محصول دستكاری در معماری زبان و هجاچینى است.
همانطور كه پیشتر نیز اشاره شد نقش حروف اضافه در شعر بسیار مهم است چرا كه معمولن تکهجایی هستند و شاعر میتواند از حروف اضافه بهگونهای استفاده كند كه در بیان گفتاری، گاهى هجای كوتاه و گاه هجای بلند خوانده شود. در شعر بالا استفاده از حروف اضافه باعث شده سرعت سطرهاى شعرى به گونهاى حسى و آوایى تنظیم شود.
بعد از درک این تكنیک مهم، نباید براى ریتم تند دادن به خوانش شعر، از هجاهاى كوتاه بیشترى استفاده كنید بلكه باید توجه داشته باشید كه سرعت سطر را با توجه به فضاى معنایى اثر تنظیم كنید. به عنوان مثال اگر فضای شعر اندوهناک و ایستاییست، میتوان تعداد هجاهای بلند را زیادتر كرد. یعنی برخلاف عروض در شعر كلاسیك كه مجبوریم بر اساس یک وزن تمام بیتها را بسازیم بدون اینكه به میزان تأثر حسى و معنایى آنها توجه داشته باشیم در شعر آزاد میتوانیم مدام در لحن و موزیک سطر دست برده، آن را با توجه به فضایى كه هر سطر در ذهن مخاطب میسازد تغییر دهیم. اساسن یكى از دلایل مهم عدم باورپذیرى شعر كلاسیک همین سرعت یكسان سطرهاست. مثلن سطر سطر شاهنامه فردوسى از وزن دورى فعولن تبعیت میكند و همین باعث شده كه رستم، سهراب، تهمینه، افراسیاب، رخش و … همه و همه یکجور حرف بزنند، در واقع خودِ فردوسیست كه در نهایت دیكتاتورى به جاى همه اینها حرف میزند و از این لحاظ شاهكار بزرگ ادبیات فارسى از حقیقتى یكه تبعیت میكند كه جز حقیقت فردوسى نیست. در این باره من در سال ٨١ طى گفتگوى مفصلى كه با ملیحه تیرهگل داشتم و اخیرن دوباره در كتاب «من با قبول مخالفم» منتشر شده، توضیح دادهام و براى اینكه با تعریف من از شعرهاى چندصدایى و چندفرمى آشنا شوید پیشنهاد میكنم حتمن این گفتگو را بخوانید. خلاصه اینكه یک شاعر حرفهاى و متفكر، همیشه به هجاچینى و سرعت سطر در شعرش توجه دارد و حتا در اجرا و پرفورمنس نیز جاى سكوت و تسكین را نیز در آن لحاظ میكند. در واقع این مكث و سرعت به موقع در موزیک خوانشیست كه ایجاد لذت هنرى میكند چرا كه به تناسب احساسات، سرعت خوانش كم و زیاد میشود.
اساسن سرعت سطر ریاضیات هجاهاست، چگونگی هجاچینی در سطر برای تنظیم نوع خوانش شعر است. به عبارت دیگر، همانطور كه در متن شعر نشانهگذاری میكنیم و از ارتباط معنایی نشانهها به ساختار معنایی میرسیم، نوع چینش نشانهها از لحاظ معنایی باید با چینش هجاها ارتباط داشته باشد و مثل اغلب شعرهاى شاعران كهنسال معاصر نباشد كه از ریتمهاى تند در شعرى كه فضایى اندوهناک دارند استفاده میكنند. مثلن على باباچاهى شعرى دارد بنام «مرگ چرا قهوهایست» كه در آن از ریتمى شاد در شعرى كه موضوع آن مرگ است استفاده شده و همین نشانگر فقر تئوریک شاعر و بیبضاعتىِ نظرى اوست. میخواهم تاكید كنم بسیار مهم است كه صوت و صدای شعر با فضای معنایى اثر اینهمانی داشته باشد.
اصولن فرق بین فرم در یک شعر سپید خلاق با قالب در شعر كلاسیک این است كه فرم هر شعر قدرتمندی فقط یکبار اتفاق میافتد و ما به نسبت هر شعر سپید موفقى فرمى مختص آن داریم كه دیگر در هیچ شعرى تكرار نمیشود و اگر مورد تقلید قرار گیرد هرگز به شعرى موفق منجر نمیشود و این برخلاف غزل است كه قالب آن دائمن در حال تكرار است. حالا برای اینكه به تنوع فرمی در شعر سپید برسید باید بر بحث هارمونی و سرعت سطر، اشراف كامل داشته باشید و طرز اجرای آن را یاد بگیرید تا بتوانید هارمونی را بیان كرده و با توجه به فرم شعر به اجرا برسانید.
از سری سخنرانیهای علی عبدالرضایی در کالج که بهمنظور استفادهی آسانتر به فايلهای نوشتاری تبديل شده و در دسترس عموم قرار میگيرد. همچنین میتوانید آن را در مجلهی فایل شعر ۵ نیز بخوانید.
ویدیو سرعت سطر در یوتیوب👇🏼👇🏼
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید