آمار بالای تقاضای بلاهت در بازار _ علی عبدالرضایی

جامعه‌ى مصرفى يعنى بازار، و بازار پر رونق نخواهد شد اگر از حجم تقاضا كاسته شود. تقاضا رابطه‌اى مستقيم با بلاهت دارد، اگر فكرت كار نكند، ناگزيرى روى لب و لوچه و بينى، يا با موبايل تى‌تی‌ش و يخچال سایدباى‌سايد كار كنى. جامعه‌ی مصرفى حتى شعور را مى‌خرد. آن‌جا كسى حال خواندن ندارد، اگر بخواند كه خود را در ظاهر و چسان‌فسانِ لوازم منزل خلاصه نمى‌كند. جامعه‌ی مصرفى به من باور ندارد، مدام مااماا می‌کند. ترجمه‌ی درِپيتى‌ترين شعرها و رمان‌ها در ايران مخاطب انبوه دارد، طرف بى‌ آن‌كه خوانده باشد پُز مى‌دهد كه شعر فارسى نمى‌خواند اما عاشق شعرهاى مارگوت بيكل است كه معدودى در آلمان او را به‌خاطر تخصص‌اش در گفتگودرمانى مى‌شناسند! جامعه‌ی مصرفى شعر را زودهضم و فست‌فودى مى‌خواهد. آن‌جا همه‌چيز در خدمتِ مصرف است، توليد موقوف! ساده بنويس كه لايک بگيرى كسى حال فكر كردن ندارد. بيخود كه نيست دومين توليد‌كننده‌ى نفت در جهانيم و بنزين نداريم، شاليزارهاى خوشمزه‌ى شمال را داريم اما برنج از بنگال و هندوستان مى‌آريم! جامعه‌ی مصرفى آدم مى‌خواهد چه‌كار؟ در‌عوض تا بخواهى انگل دارد! مى‌گويد تئورى‌هات من درآوردى‌ست و اين يعنى كه دارى فكر مى‌كنى و برخلاف بقيه، دريدا و لیوتار و كوفت و زهرمار مصرف نمى‌كنى! جامعه‌ی مصرفى فكر ندارد، در عوض تا دل‌ت بخواهد سانسورچى و هكر دارد! مى‌گويد ببين ريتسوس چقدر ساده مى‌نويسد! و اين در حالى‌ست كه يونانى‌ها او را به دشوارنويسى مى‌شناسند! جامعه‌ی مصرفى زبان‌نفهم است، نمى‌داند كه شعرّيتِ هر شعرى در ترجمه گم مى‌شود، شاعر بازارىِ ايرانى گاو است، جان مى‌دهد براى جذب مخاطب عامى و سعى مى‌كند ساده مثل شعرهاى ترجمه‌اى بنويسد! ساده‌نويسى پاسخى‌ست سرراست به تقاضاى جامعه‌ى مصرفى! جورى مى‌نويسند كه مخاطب بخواند و زود برود بريند! فكر موقوف! فقط بلاهت مهم است، ترانه‌هاى بندتنبانى، موزيک و اطوارِ تقليدى، سينماى مسخره‌بازى، نقد سفارشى، ژورناليست لوده و مردمى آلوده‌ى بلاهت، جامعه‌ى مصرفى دارد كولاک مى‌كند، به هر كجا كه مى‌نگرى جز تقاضاى بلاهت نمى‌بينى.