گرگم به هوا_سمیه رامش

«گرگم به هوا»
پدرم مرد خوبی بود
وقتی مرا به گرگ سپرد
از آن پس؛
کودکی‌ام “گرگ‌ام به هوایی” شد
ناتمام!
هی فرار
هی ترس
و بلندی‌هایی که من پیدای‌شان نمی‌کنم
پدر؛ وقتی شبیه خودش برایم چاه می‌کَند
و دست‌هایی که مرا فرو می‌‌بردند
د و س ت م د ا ش ت ن د
کوتاه بخت من بود
پیشانی‌‌ام
خطوط دستانم!
– بیچاره خدا چقدر خسته بود
وقتی مرا رقم می‌زد
سمیه رامش