
ما ناگزیریم که تولید پرسش کنیم تا سیاست با بلاهت مترادف نشود! طرح سوال شقالقمر نیست، آسان است! مثلن از آینه بپرس اپورتونیست یا فرصتطلب کیست؟ چه خصوصیاتی دارد؟ از چگونه ساختار دروغینی تبعیت میکند؟ چرا بلاهت را ترویج میدهد؟ اصلن این نامیده از کجا آب میخورد؟ آبشخورش کجاست؟ چطور دست به دزدی میزند؟ اصلن دزدی چیست؟ چرا به دزدی ناگهان گفتند اختلاس؟ چرا حکومتهای دیکتاتوری از زبان میترسند؟ آنها چگونه با تغییر صورت کلمات همهچیز را به گُه میکشند؟ چرا یککاره مدرسهی خصوصی شد غیرانتفاعی!؟ شاهدزدی شد اختلاس؟ میخواهی خطرناک بنویسی!؟ به اینها بپرداز نه به مقالهای مثلن سیاسی که فراتر از درک مردم کوچه و بازار نمیرود! به خیل اپورتونیست بپرداز که باعث اپیدمی هاریِ گاوی شدند! به قانون دزدها رکب بزن به جیبهای تهندار، نه جیببُری که از سرِ ناچاری تن به دزدی میدهد، اختلاس! عجب کلمهی شیکی! ماندهام در کشوری که اختلاس مقدس شد! لاس چرا نشد!؟ شنیدهام علیرضا دبیر یعنی همان اپورتونیست کشتیگیر، معروفست به آقای تراکم! اگر بلاهت از صحنه به حاشیه تبعید شود، بیشک اپورتونیسم برای همیشه نابود میشود! اپورتونیستها را شناسایی کن، این بزرگترین کار سیاسیست، دزدی را فراموش کن، بچسب به اختلاس، به اختلاسگر! زبان فرهنگ و فرهنگ زبان را بشناس، کالجیها از همهجور اپورتونیست انزجار دارند، چه دزد مال، چه دزد فکر، چه انگل داخلی، چه زالوی برونمرزی، بسیجی بسیجی را صدا میزند مدام، بسیجی عوض نمیشود، بسیجی بسیجی باقی میماند، همیشه هم یکجور آب میخورد، فقط آبشخورش عوض میشود، اپورتونیست کیست؟ واقعن چیست؟ چرا دزدی اینقدر باکلاس شده؟ اختلاس شده!؟
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید