هزار و یک گنجشک‌ _ فاطمه قهرمانی

«گنجشک‌ها»

 

بعد از هزار و یک شب خواندن
خوابیدن
از خانه خارج می‌شود یک جفت
در کوچه غوغا کرده‌اند
گنجشک‌ها
تا صف اتوبوس
پای درختی که جیک تو جیک
اشغال شده
بر گونه
درست سر سیاهی خال
مرد
این‌گونه خالی می‌کند بوسه
زن هم برای این‌که شوی اشک ندهد
سرش را
یک کاره برمی‌گرداند
از گونه‌هاش که جای کبود ریمل پاک می‌کند
دوباره برمی‌گردد
گنجشکی
بر شاخه دیگر نمانده
شعر از: علی عبدالرضایی

 

نقد و بررسی:
عشق و نزاع، محوریتی‌‌ست که جهان حول آن می‌چرخد و این علاقه و جنگ ابدی که هرگز برنده و بازنده‌ نداشته، پارادوکسی‌‌ست در حال تکرار که در عین پیچیدگی پر از جذابیت است. فراز و فرود و البته ملال و تلخی‌ در مجموع، ساختار و فرم زندگی را تشکیل می‌دهد. هر انسانی فارغ از جنسیت و نژاد، با این پارادوکس دست و پنجه نرم کرده و در این میان شاعر یا نویسنده‌ای که زندگی را بازنویسی می‌کند، دست به بازسازی این پارادوکس زده و منشی خودویژه به آن می‌دهد تا تصویری از این جریان ثبت شده و نگاهی تازه تولید شود. شعر «گنجشک‌ها» تصویری کوتاه اما تاثیرگذار از این پارادوکس است که با رویکرد نشانه‌شناسی و ساختارگرایی جزیی‌نگر به نقد آن می‌پردازم.

 

«بعد از هزار و یک شب خواندن
خوابیدن
از خانه خارج می‌شود یک جفت
در کوچه غوغا کرده‌اند
گنجشک‌ها
تا صف اتوبوس
پای درختی که جیک تو جیک
اشغال شده»
در سطر اول شعر که به «هزار و یک شب» اشاره شده ما با دو نوع نشانه طرفیم. هزار و یک شب می‌تواند اشاره‌ به مدت زمانی طی شده باشد (که نزدیک سه سال است) و در عین‌حال که رابطه‌ی پیرامتنی با کتاب «داستان‌های هزار و یک شب» دارد، در سطر بعد متوجه نوعی رابطه‌ی بینامتنی هم با خود کتاب می‌شویم. هزار و یک شب خواندن می‌تواند نشانه‌ی نوعی نزاع هم باشد که با ماجرای هزار و یک شب قصه‌گویی شهرزاد برای نجات جان خود، این‌همان شده است و برداشت دیگر می‌تواند خواندن کتاب هزار و یک شب باشد. در سطر بعد /از خانه خارج می‌شود یک جفت/، زن و مردی را می‌بینیم که بعد نزاع یا یک خواب راحت پس از خواندن هزار و یک شب از خانه خارج شده و وارد کوچه‌ای می‌شوند که صدای گنجشک‌ها /در کوچه غوغا کرده‌اند/ اشغالش کرده و تا وقتی که به ایستگاه اتوبوس برسند این صدا ادامه پیدا می‌کند. /پای درختی که جیک تو جیک/ اشغال شده/ بازی زبانی «جیک تو جیک» نشانه‌ای‌ست که می‌تواند نمایه‌ای از جیک‌جیک گنجشک‌ها روی درخت باشد و یا ازدحام مردمی که کنار درختی برای صف اتوبوس جمع شده‌اند. در واقع شاهد نوعی این‌همانی هم هستیم که صدای گنجشک‌ها بدل به صدا و شلوغی ناشی از ازدحام مردم می‌شود.

 

«بر گونه
درست سر سیاهی خال
مرد
این‌گونه خالی می‌کند بوسه
زن هم برای این‌که شوی اشک ندهد
سرش را
یک‌ کاره برمی‌گرداند»
در این قسمت ما با دو نشانه طرف هستیم. مرد گونه‌ی خال‌دار زن را می‌بوسد و زن که دچار احساسات شدید شده برای پنهان کردن اشک‌هایش (شوی اشک ندهد) پشت می‌کند به مرد، این برداشت با برداشتی که در سطرهای اول (هزار و یک شب‌خوانی) به آن اشاره شد هم‌خوانی دارد اما در عین‌حال با توجه به نشانه‌ی هزار و یک شب که گفتیم می‌تواند نشانه‌ای از نوعی نزاع بین دو نفر باشد، تصویر دیگری که به مخاطب ارائه می‌شود سیلی زدن و یا تف کردن مرد روی صورت زن است که باعث رنجش و گریه‌ و در نهایت پشت کردن زن به مرد می‌شود.

 

«از گونه‌هاش که جای کبود ریمل پاک می‌کند
دوباره برمی‌گردد
گنجشکی
بر شاخه دیگر نمانده»
در سطر اول که در آن با پاک کردن اشک‌های زن روبه‌رو می‌شویم، با توجه به نشانه‌ی بوسه‌ی مرد، این اشک‌ها باعث ریزش سیاهی ریمل روی گونه‌‌ی زن شده و در سمت دیگر با توجه به نشانه‌ی سیلی زدن مرد، همین سیلی باعث کبودی صورتش شده که آن را پاک کرده و به سمت مرد برمی‌گردد. در ادامه نماندن گنجشکی بر شاخه می‌تواند نشانه‌ای از رفتن گنجشک‌ها و ساکت شدن آن فضای پرهیاهو باشد که با سطرهای اولیه شعر در ارتباط است و در عین حال رفتن مرد را تداعی می‌کند که زن تا صورتش را برمی‌گرداند دیگر او را نمی‌بیند، نه تنها او را نمی‌بیند بلکه عدم حضور مرد باعث ایجاد حس خلوت و تنهایی شدیدی در وجودش می‌شود و حتی دیگر آن ازدحام و شلوغی را هم نمی‌بیند، درواقع رفتن مرد با رفتن گنجشک‌ها این‌همان می‌شود.
در پایان همان‌طور که در مقدمه اشاره کردم شعر «گنجشک‌ها» تصویری کوتاه از بازسازی یک پارادوکس است، پارادوکسی که با نشانه‌های مختلف و تصاویری عینی در طول شعر نشان داده شده و در حوزه‌ی ساختار نشانه‌ای به خوبی از پس خود برآمده و در نهایت به فرم معنایی خودویژه‌ای می‌رسد؛ خوانش این شعر با توجه به تصاویر عینی‌اش علاوه بر این‌که مخاطب را وارد نوعی سینمای متنی می‌کند، نوعی فضای تجربی و زیستی را هم در ذهن‌ تداعی می‌کند، سکانسی از یک اتفاق ساده که در عین پیچیدگی‌اش زندگی را فریاد می‌زند.

منبع: مجله فایل شعر 9