ماهیت آنارشیستی تظاهرات سراسری ایران و لزوم رایزومی عمل‌کردن (بیانیه‌ی دوم) _ علی عبدالرضایی

از آن‌جایی که بسیاری به ما اطلاع داده‌اند به دلیل سرعت کم اینترنت نتوانسته‌اند بیانیه‌های علی عبدالرضایی را بشنوند، آن‌ها را پیاده کرده‌ایم، متن حاضر مربوط‌ست به دومین فایل صوتی عبدالرضایی درباره‌ی نحوه‌ی مقابله با مزدوران خامنه‌ای در تظاهرات خیابانی.

 

برای یک معلم چیزی سخت‌تر از این نیست که شاگردش دستگیر شود و ‌به‌ چنگ قوم تاتار و بربر بیفتد، من اما خوشحالم چون هزینه‌ای که دارد می‌دهد، موثر است و جان‌فشانی‌اش به‌کار تاریخ می‌آید. من به ‌این قیام اعتقاد دارم و حتی به‌گونه‌ای به آن حسادت می‌کنم. نکته‌ی مهم این انقلاب سراسری، ماهیت بی‌رهبری یا به تعبیری آنارشیستی این قیام است و چون دیگر مرکزیت مشخصی وجود ندارد، هر کس می‌تواند پیشنهاد بدهد. پس این‌طور نیست که اگر من پیشنهادی می‌دهم، خودم را در مقام یک لیدر بدانم، حتی لیدر یک گروه کوچک، زیرا کسی من را انتخاب نکرده‌ست. اما چون مرتبن به‌طور خصوصی از من سوال می‌پرسند و راهکار می‌خواهند، من هم نظرات خودم را می‌دهم تا شاید افرادی که کمیته‌هایی برای سازمان‌دهی اعتراضات دارند، بتوانند از آن‌ها استفاده کنند. درواقع می‌خواهم با زبانی ساده به شرایطی که الان در آن قرار گرفته‌ایم، بپردازم. ما منتقدان و روشنفکرانی داریم که بخشی از ترس خودشان را پشتِ تحلیل‌های اصلاح‌طلبان مخفی می‌کنند، پس منتقدان اصلی خود اصلاح‌طلب‌هایی هستند که در بدنه‌ی حکومت مَسکن دارند. مردم از نظر آن‌ها، گله‌ای گیج هستند که هر چهار سال باید پای صندوق رای بیایند و شیر بدهند و بعد لال‌مانی بگیرند و ماما نکنند. این سیکل هر چهار سال  تکرار می‌شود و ازین طریق، شیره‌ی جان ملت را پای صندوق‌های رأی، می‌دوشند. اما این‌بار واقعن خوشحالم، چون که این قیام، چهره‌ی کریه و زشت و واقعی خیلی از این به‌اصطلاح آزادی‌خواهان اصلاح‌طلب را نمایان کرده. حالا دیگر مشخص شده‌‌ که این‌ها، هیچ درکی از فقر و نداری و رنجی که توده‌ می‌کشد، ندارند. آن‌ها این جنبش را آشوب می‌دانند، زیرا دیگر کسی حاضر نیست جای بغض و فریاد خشم خود، دعا کند و در شعارهایش دست‌به‌دامان خدا‌ شود و «یا حسین میر حسین» بگوید. حالا دیگر کسی سمت الله‌اکبر و خدایِ جبارِ اسلام نمی‌رود. اصلاح‌طلب‌ها صحنه‌ی اعتصاب و تظاهرات را صحن مسجد می‌خواهند. پس مردم حتمن باید از آقایان عمامه‌به‌سر و مادرسیدِ اصطلاح‌طلبی مثل محمد خاتمی عذرخواهی کنند که بی‌اذن و اجازه‌شان در خیابان‌ها شعار من‌درآوردی دادند و دردشان را فریاد زدند. به همین دلیل است که شاکی‌اند، زیرا دیگر سیّدی‌شان را از دست داده و دیگر کنش‌گر نیستند و خصلت لیدری‌شان را ازدست‌رفته می‌بینند. بین تمام شعارهای مدرنی که مردم در خیابان‌ها می‌دهند، آقایان گیر داده‌اند به «رضا شاه روحت شاد» و حسابی به تِریج قبای‌شان برخورده؛ درحالی‌که مشخص‌ست مردم با طرح این شعار، اصلاح‌طلب‌ها و رأسِ حکومت را تحقیر و اعلام کرده‌اند که شماها به‌مراتب از رضا شاه، چکمه‌پوش‌ترید. شک ندارم که حالا تن و بدن محقق کَرکی در گور می‌لرزد و مردم چنان از خجالت خامنه‌ای درآمده‌اند که هیچ‌جوری نمی‌توان تطهیرش کرد. کاش این‌کار را با خمینی هم بکنند تا تئوری ولایت مطلقه‌ی فقیهِ محقق کَرکی به‌طور کامل نابود شود. اتفاق بزرگ دیگری که افتاده این‌ست که مردم موفق شده‌اند ۹ دی را که تا دیروز متعلق به حکومت و ساندیس‌خورهایش بود، بدل به روز ملی اعتراض کنند و آن‌را به‌نام توده‌ی واقعی سند زنند. حال اگر حتی انقلاب مردم شکست بخورد، دیگر صدا و سیما نمی‌تواند مدام از ۹ دی دَم بزند و آن‌را حماسه‌ای بزرگ بنامد. خیلی‌ها به‌دنبال دلایل این قیام و اقدام برای براندازی‌اند. به‌نظر من بلاهتِ سیاسی رژیم، تنها دلیل ترکیدن بغض و بمب خشم مردم‌ست. دیکتاتور خامنه‌ای با تمامیت‌خواهی، تمام مجراهای تغییر را به روی مردم بسته است. در واقع خودِ خامنه‌ای و سپاه و قدرت کنش‌گر حکومت، باعث این انفجار شده‌، زیرا دیگر برای مردم راهی باقی نگذاشته‌اند و امیدی به تغییر نیست. ممکن است تظاهرات در مشهد با طرح و توطئه‌ی سپاه علیه دولت روحانی صورت گرفته باشد، اما دیدیم که کمتر از یک روز، کنترل قیام از دست‌شان خارج شد. حال همه‌چیز به‌دست خودِ مردم افتاده و شعار‌ها کاملن ساختارشکن شده‌اند، طوری‌که حتی از شاه نام می‌برند اما پایِ سران در حصر جنبش سبز را پیش نمی‌کشند. این امر نشان می‌دهد که مردم از هرچه بویِ اسلام سیاسی دارد، متنفرند. حالا دو جناح راست و چپ (اصول‌گرا و اصلاح‌طلب) مجبورند که در یک صف بایستند، کمااین‌که دارند دائمن ضدِّ این قیام می‌نویسند. خیلی خوب‌ست که برای اولین‌بار در تاریخ ما، هدایتِ قیام به‌عهده‌ی خودِ مردم افتاده‌ و همین باعث شده که طی یک‌روز، جنبش از یکی دو شهر حاشیه‌ای به تمام کشور سرایت کند. حال در خیابان یک صدای تنها اما قدرتمند داریم که از آنِ مردم است. زیبایی قیام فرودستان در این است که مطلقن ربطی به دین و ایدئولوژی منحط‌ش ندارد و خبری از ردّ پای اسلام سیاسی در آن نیست. ضمنن این برای اولین‌بارست که اعتراض از حاشیه وارد میدان شده‌، یعنی برخلاف جنبش‌های قبلی که از کلان‌شهرها آغاز می‌شد، این بار مردم در نیشابور و مشهد استارت زدند تا این‌که این حرکت وارد بقیه‌ی شهرها شد و الان به طور کامل به تهران رسیده ا‌‌ست. یعنی اول طبقه‌ی فرودست اعتراض کردند و سپس دانشجویان وارد میدان شدند. اگر بخواهیم از این زاویه به جنبش نگاه کنیم، می‌توانیم تحلیل‌های جذابی ارائه دهیم. البته عده‌ی دیگری نگران سرکوب و قتل عام مردم هستند. به نظر من این نگرانی به طور کامل بی‌جاست، زیرا به‌خاطر خراب‌کاری رژیم در خاورمیانه، اکنون تمام جهان چشم شده، به ایران نگاه می‌کند و جماعت مادرسیّد هم ترسو‌تر از آن‌اند که جلوی دوربین جهانی دست به قتل‌عام بزنند. حالا وقت آن شده که این نهال دو سه روزه را که خوب قد علم کرده‌، از داخل و خارج خوب تغذیه کنیم تا نخشکد و از بین نرود. با تمام این مقدمه، نکته‌ی عجیب برایم این است که چطور برخی از اصلاح‌طلب‌ها که از رفتارهای اخیر روحانی شاکی بودند، دوباره به صف روحانی و دولت پیوستند! یعنی به‌جای این‌که به قیام مردم بپیوندند، جانبِ قدرت را گرفتند. مگر تا همین چند روز پیش اعلام نمی‌کردند که دیگر هیچ کورسوی امیدی در کار نیست، پس واقعن الان که با خیزش مردم مخالفت می‌کنند، چه راهکاری برای‌شان دارند!؟ جز این‌ست که هنوز می‌خواهند مردم را به سمت حکومت سوق دهند تا مطیع دیکتاتور باشند؟ نکند باز به انتخابات بعدی دل بسته‌اند!؟ از سال ۷۶ تابه‌حال لااقل دوازده سال بخش اجرایی را در دست داشتند، آیا این زمان برای اصلاح کشور کافی نیست!؟ طی این مدت چه کار مثبتی انجام داده‌اند و چه قدم درستی برای مردم برداشته‌اند؟ به همین دلیل است که مردم از سران و لیدرهای سیاسیِ سابق سبقت گرفته‌اند و از تحلیل‌گران مزدور آگاه‌ترند، و به درستی دریافته‌اند که محال است از صندوق رای معجزه بیرون بیاید. بی‌شک برای‌ این‌که از قیام حمایت شود، باید چند‌ کار مهم کنیم، یک این‌که برخی از سندیکاها و اصناف اعتصاب کنند، مثلن رانندگان شرکت‌های اتوبوسرانی و حمل و نقل، چون هیچ‌چیز نمی‌تواند به چهارچوب اداری حکومت به اندازه‌ی سیستمِ ترانسپورت و ترابری ضربه بزند. بعد هم کارکنان شرکت نفت و سایر صنایع می‌توانند وارد میدان شوند و دست به اعتصاب سراسری بزنند. البته این‌ها همه پیشنهاد هستند و ما در این مرحله ناگزیریم از هر اهرم فشاری استفاده کنیم. قبل از آن باید بررسی کنیم تا ببینیم قیام دو سه روزه‌ی ما چه جایگاهی دارد. ما الان در مرحله‌ای هستیم که با روشنگری می‌توانیم این اعتراض را بدل به یک انقلاب واقعی کنیم. پس باید تمام راهکارهایی را که می‌تواند کمرِ نظام را بشکند، بررسی کنیم. باید  هرچه زودتر کمیته‌های مبارزاتیِ محلی در شهرها و حتی روستاها را تشکیل دهیم که اگر موفق به چنین کاری شویم، دیگر محال است مردم به سوی حکومت برگردند و دست از مخالفت با دیکتاتوری بردارند؛ حتی اگر معترضین سرکوب شوند. زیرا بعد از سرکوب، کار پارتیزانی را شروع خواهیم کرد، البته این در صورتی‌ست که روشنگری به شیوه‌ی صحیحی اجرا شود یعنی آحاد ملت، حکومتی‌ها را بیگانه فرض کنند. واقعیت هم همین است که این‌ها بیگانه‌اند و کشور را به نفع اهداف ایدئولوژیک خود به محاصره درآورده‌اند؛ اهدافی مثل ولایت فقیه محقق کَرکی. نقطه‌ی عطف و مهم قیام فرودستان، این‌ست که رهبر ندارد و ما با یک انقلاب آنارشیستی تمام‌عیار مواجهیم. به عبارت دیگر، لیدر و رهبری نداریم‌ که اگر دستگیر شود، جنبش از کار بایستد. درواقع دیگر کروبی و میرحسینی وجود ندارد که اگر در حصرش کنند، همه‌چیز تمام شود. پس علی‌رغم این نظریه که عدم وجود رهبر، مانع تداوم و موفقیت قیام است، من اعتقاد دارم این امر، نقطه‌ی قوت و قدرت ماست. چون ماشینِ انقلاب دیگر تک‌موتوره نیست تا اتاق‌های فکر با سرکوب و انهدامش تمام سیستم را بخوابانند. پس حکومت با یک مارِ هزارسر طرف است، هر سری را بزند، سرهای دیگر قد علم می‌کنند. در حال حاضر، اتاق‌های فکر سردرگم‌اند و هیچ راهکاری برای برخورد با این قیام ندارند چون همه‌چیز یکباره رخ داده و لیدر و حزب هماهنگ‌کننده‌ای در کار نیست. پس باید قبل از آن‌که به راهکاری برسند، پیش‌دستی کرده، بجنبیم و کاملن رایزومی عمل کنیم.

لینک ویدئوی بیانیه‌ی دوم در یوتیوب