۱
یک جاهایی تجربه بدل به علم میشود؛ مثلن وقتی نیوتن سقوط سیب را تجربه كرد، خانهتکانیِ بزرگى در فیزیک اتفاق افتاد. یک وقتهایی ولی تجربه سنّت را پديد مىآورد و خیلیها عدم تبعیّت از آن را برنمیتابند و غافلند سنّت به دکترینی درزمانی وابستهست که با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسیِ خاصى شکل گرفته. متاسفانه اینها دکترین را با علم اینهمان کرده، اغلب دچار سکتاریسم شده، قادر به خلق تاکتیکهای تازه نیستند و گاردهاى سیاسی و اجتماعیشان به شدت کلاسیک و سنتیست، برای همین امر تازه را برنمیتابند و چون از درک نو عاجزند جای تأمل و تعمق، به مخالفت و هوچیگری پرداخته، در سکتهایی قرار مىگيرند که علیرغم شعار و ظاهر مدرنشان، آب در آسیاب ارتجاع میريزند. روشنفکری ایرانی از این رفتارزنىهاى سکتاریستی و فرقهای بیشترین ضربهها را متحمل شده؛ مثلن وجود انواع فرقههای سیاسی سالهای اوایل انقلاب كه باعث تضعيف نيروى روشنفكرى شعورى آن زمان شد، حاصل سكتاريسمىست كه در ايرانىها نهادينه شده! فرقههايى كه علیرغم شعار مردممحورشان تنها چیزی که برایشان اهمیت داشت نه مردم بلکه خواست لیدر یا فرد بوده است. متأسفانه این بینش و نگاه رهبرسالار به نسل نو نيز سرايت كرده، حالا ديگر سکتاریسم تنها مانع اتحاد طبقات مختلف اجتماعیست.
سکتاریسم محصول جمود فرهنگی و دگماتیسمی سیاسیست که چون سرطانی مهلک، روشنفکری ایرانی را عقیم کرده، طوری که دیگر کسی برای مبارزهی صنفی و سندیکایی، تاکتیکی تازه ابداع نمیکند مبادا سکترها به او حملهور شوند. بيخود نيست كه هر روزه بر تعداد روشنفکران شعاری و سکتاریست اضافه و از جمعیت روشنفکران شعورى کاسته میشود. اين روزها دیگر کسی تولید فکر و تاکتیک تازه نمیکند و اگر معدودی خودشان باشند و از سنت روشنفكرى كلاسيک سیاسی پیروی نکنند و شیوهی تازهای را برای مبارزهی شعوری برگزینند به سرعت انگ خورده و محال است دستاوردهای شعورىشان در نظر گرفته شود.
رسانههاى سرمايهدارى نيز از اين آشفتهبازار بيشترين سود را مىبرند. مديا فكر و فرد را برنمىتابد چون طرح فكرِ تازه مىتواند منافع مراكز سرمايهدارى را كه در بانکها مستقرند به خطر بيندازد. مديا سكوى پرتاب سكترهاست؛ با آنها مصاحبه مىكند چون مىداند دركى فراتر از باورهاى سياسى مردم ندارند و سوژهى مخالفتشان تكرارىست و واكسن مقابله با آن را پيشتر به اذهان عمومی تزريق كردهاند. سکتاریستها این روزها دارند در ایران کولاک میکنند، کاری کردهاند که حتی آنها که تا دیروز نسبت به شرکت در هر انتخاباتی، یک نهِ بزرگ بودند، حالا دچار شک شدهاند.
۲
چرا در ایران معاصر، فقط جانیها قهرمان میشوند؟ توبهی سیاسی، دستگاه تطهیر اصلاحطلبان است. لیدرهای این جناح چه کسانیاند؟ چگونه ماموریتشان تغییر کردهست؟ اگر سعید امامی واجبیکشی نمیشد و از سال هشتاد، مثل خیلیها بدل به منتقد کذایی حکومت میشد، حالا آیا مثل تاجزاده محبوب نمیشد؟ رفسنجانی، موسوی خوئینیها، میرحسین موسوی، محمد خاتمی، کروبی، عبدالله نوری، عارف و در نهایت فاطی کماندویی چون زهرا رهنورد، همه قاتلاند و تنها فرقشان با خامنهای این است که کمکم از قدرت کنار گذاشته شدند و سپس توبهی سیاسی کردند تا قهرمان شوند. مردم چقدر درباره شیوهی ریاست زهرا رهنورد در دانشگاه الزهرا میدانند، چرا این فاطی کماندو آنهمه دانشجوی روشنفکر را از دانشگاه اخراج کرد؟ آیا رییسی پلیدتر از حجاریان است؟ مردم چقدر دربارهی بیوگرافی سیاسی این شهید زندهی اصلاحات میدانند؟ قاتل مشهور، ملا محتشمی این فامیل نزدیک تاجزاده کجاست؟ حسن روحانی چگونه حسن روحانی شد؟ مفسدتر از عارف و خانوادهاش آیا داریم؟ چرا آقازادههای عقبماندهای چون مهدی خزعلی ناگهان تغییر رویا دادند؟ چگونه در مدیا قهرمان شدهاند؟ پاسدار اکبر گنجی چطور ساخته شد؟ مأموریت حکومتی او در تبعید چیست؟ چرا روحانی فقط وقت انتخابات چگوارا میشود و حرف دل مردم را میزند؟ چرا حتی یک اصلاحطلب پیدا نمیشود انتصابات را که نام انتخابات بدان دادهاند تحریم کند؟ اینها همه حیات سیاسیشان بسته به دوام جمهوری اسلامیست. اگر روزی جمهوری اسلامی نباشد، حتی میرحسین موسوی باید در دادگاه پاسخگو باشد. شکمگندهای مثل حسن خمینی تا کی باید خون کوخنشینها را بخورد؟ نگاه کنید به علی لاریجانی سفاک که در حال توبهی سیاسیست! حالا دارند او را برای انتخابات بعدی آماده میکنند! دستان تمام اصلاحطلبها آلوده به خون مختاریست! تنها برای قتل مختاری باید تکتکِ اعضای کابینهی خاتمی را هزار بار اعدام کرد. خیانت به شعر میکند فردا، اگر برای قتل مختاری از جمهوری اسلامی که کارخانهی قاتلسازیست انتقام نگیرد! کثافت که قهرمان نمیشود، ملا عوضبشو نیست! پاسدار، پاسدار میماند حتی اگر خونش عوض شود. برای اصلاحطلبها هیچ فرقی نمیکند که رییسی رییسجمهور شود یا روحانی، آنها فقط میخواهند جمهوری اسلامی بماند وگرنه قهرمانیشان دوام نخواهد داشت.