
بحث «رسانههای مزدور فارسی زبان» از بحثهای «علی عبدالرضایی» در گروه تلگرامی «کارگاه انقلاب»ست که فایل صوتی آن توسط یکی از اعضای فعال گروه پیاده شده است. همین مطلب در یوتیوب
ضعف بزرگ ما طی قیام فرودستان، فقدان مدیا و نداشتن یک تریبون مستقل و مردمی بود. رسانه گاهی اوقات میتواند یک انقلاب را رهبری کند و تاثیر زیادی دارد. اولین کار شورای هماهنگی انقلاب، ساختن یک تریبون بزرگ است. مثلن بیبیسی نقش پررنگی در پیروزی انقلاب سال پنجاهوهفت داشت. در آن زمان من کودک بودم اما یادم هست که اعضای خانواده و فامیل دائمن اخبار رادیو بیبیسی را میشنیدند. رادیویی که در آن زمان بسیار کارا و موثر بود، به طوری که خیلیها معتقدند رادیو بیبیسی در انحراف آن انقلاب نقش بهسزایی داشت و یکی از دلایل تنفر ایرانیان از انگلیس را حاصل عملکرد آن رادیو میدانند. من البته بیبیسی واقعی را میشناسم. پول این مدیا را مردم انگلیس میپردازند و هر کس در خانهاش تلویزیون داشته باشد، باید در سال حدود سیصد پوند به بیبیسی بدهد. یعنی بیبیسی را پول مردم میچرخاند، بنابراین باید حافظ منافع ملت باشد. گاهی اوقات پیش میآید که خرج بیبیسی از دخلش فراتر میرود و دیگر مردم نمیتوانند پول این شبکه را بدهند. هزینهی بیبیسی فارسی را وزارت امور خارجهی انگلیس میپردازد. این وزارتخانه مامور است تا منافع ملی کشورش را حفظ کند و هیچکاری را بدون در نظر گرفتن نفعش انجام نمیدهد. به عبارتی فقط برای خودش کار میکند و وقتی که بیبیسی فارسی کم میآورد، وزارت امور خارجه با تقبل هزینهاش مانع از بسته شدن آن میشود. این رویکرد حاوی یک پیام است و نشان میدهد که در واقع هزینهی بیبیسی فارسی با مردم انگلیس نیست. حالا سراغ تلویزیون آمریکا برویم. دولتهای آمریکایی به ظاهر با ایران جنگ دارند و در حال نزاع با حکومت جمهوری اسلامی هستند، اما چرا تا بهحال ژورنالیستهای ایرانی که قبلن در روزنامههای ایران مطلب مینوشتند، مستقیم در شبکهی صدای آمریکا یا رادیو فردا مشغول بهکار میشوند!؟ تمام پرسنل تلویزیون صدای آمریکا مستقیم از ایران پُست شدهاند! چرا آمریکایی که اینقدر مخالف نظام ایران است، حداقل نود درصد کارکنان رسانهش از ایران آمدهاند؟ در حالی که انسانهای بزرگی آنجا هستند که خیلی بهتر از اینها میتوانستند تلویزیونهای مستقل یا همصدا با مردم را اداره کنند. منظور ما از نقد مدیا، نقد عملکرد تمام رسانهها، تلویزیونها و روزنامهها بعد از قیام فرودستان است و اینکه اساسن آنها اکت مردم و حکومت را چگونه پوشش دادند. وقتی حکومت بیانیهی رفراندم را داد، تمام رسانههای برونمرزی دربارهی آن بحث کردند، ولی در مورد زندانیان و کشتهشدگان هیچکدام حرفی نزدند. این در حالیست که صحبتهای چرند مزدوری مثل بهزاد نبوی را که میگفت در جریان اعتراضات سیوپنج نفر کشته نشده بلکه بیست نفر بودهاند و از بین آنها ده نفر در زندان خودکشی کردهاند، سریع منعکس شد و در این میان کسی نیامد حتی اسامی زندانیان یا کشتهشدهها را بگوید. هنوز هم کسی از زندانیان فعلی که زیر شکنجهی رژیم هستند، حرفی نمیزند. حتی در سازمان عفو بینالملل هم مدافعان اصلاحطلبان مشغول به کار هستند و انگار نمایندگان این جناح در عفو بینالملل کار میکنند نه نمایندگان و مدافعان حقوق مردم ایران! چنین کسانی معمولن به جای سیاسی جلوه دادن اعتراضات، اَکت مردم را صرفن به فعالیتهای مدنی (مثل اعتراض به حجاب اجباری را مبارزهی مدنی قلمداد میکنند) تقلیل میدهند. محال است آنها به مجامع بینالمللی بگویند مردم ایران براندازند. آنها بیشتر سعی میکنند اعتراضات سراسری و گسترده را به عدهی محدودی نسبت دهند. در واقع خود جهان کمکم دارد به حجم وسیع براندازان پی میبرد و این در حالیست که ژورنالیستها باید در این زمینه روشنگری میکردند.
دلیل کمکاری مدیا چیست و چرا ژورنالیست ایرانی بیشتر به فکر جیبش است و مدام نقش عوض میکند؟ ایرانیان داخل کشور، عملکرد روزنامهها و صدا و سیما یا گارد بیبیسی و صدای آمریکا و منوتو (البته رویکرد این شبکه نسبت به بقیه بهتر بود) را طی قیام فرودستان دیدند و میتوانند این تریبونها را نقد کنند. متاسفانه بیشتر تریبونها سلیقهای اداره میشوند. یعنی ممکن است یک حزب، تریبونی با مخاطب محدود داشته باشد و هرگز شناخته نشود، چون نوع اِستتیکش مخاطبپذیر نیست و بیننده نمیخواهد یک تلویزیون ایدئولوژیک را ببیند، بلکه به دنبال تریبونیست که مدافع آزادی بی حد و مرز باشد. مخاطب دیگر از اسلام خسته شده و حالش به هم میخورد که از طریق اسلام تحمیقش کنند و در او شور کاذب به وجود بیاورند. باید دست از این بلاهت برداریم. زیرا شورِ اسلامی دیگر به درد نمیخورد، بلکه شورِ شعوری کارساز است. بهتر است اگر شوری در ما زنده میشود، از سرِ شعور باشد. شورِ اسلامی و شیعی از روی نادانی و شورِ غیرت و شور ناموسی از سر بلاهت است. ما این شورهای قرون وسطایی را باید دور بریزیم. در ایران با شما به مثابهی یک انسان برخورد نمیشود، برای همین نخبهها و دانشمندان و روشنفکران را فلهای میکُشند و آب از آب تکان نمیخورد. هر کدام از آن قتلها اگر در کشورهای اروپایی اتفاق میافتاد، دمار حکومت را درمیآوردند. ولی در ایران انسان ارزش ندارد و اصلن قرار نیست او رعایت شود. سیوپنج نفر را فقط به خاطر تظاهرات کُشتند، اما اصلاحطلبان میگویند مهم نیست، چون انسان برایشان هیچ ارزشی ندارد و یاد نگرفتهاند که جان انسان مهم است و ما باید به خاطر رعایت انسان مدام بجنگیم. اساسن آنها بویی از انسانیت نبردهاند و فقط هیئت انسانی دارند. اصولگرایان مشتی ماموت هستند، تکلیف آنها مشخص است و ما با آنها کاری نداریم، در اصل حملهی اصلی ما معطوف به اصلاحطلبان است، چون آنها ادای انسان بودن در میآورند و ظاهرن از مؤلفههایی استفاده میکنند که ما دربارهشان بحث میکنیم؛ اما اصلاحطلبها در واقع همان چماق به دستان و فالانژهای دههی شصتیاند که واکس خوردهاند!
تمام بدبختی و معضل بزرگ ما همینهایی هستند که فکر میکنیم به زندان رفتهاند و مخالف جمهوری اسلامیند، این عده حرکت ما را منحرف میکنند و متاسفانه موفق هم هستند. چون تمام رسانهها و حتی کانالهایی مثل آمدنیوز را در اختیار دارند و مطالبشان در آنجا منتشر میشود. مثلن وبسایت گویانیوز، که ظاهرن تریبون مستقل و پر مخاطبیست توسط اصلاحطلبها خریداری شده و معمولن دو طیف عمدهای که در گویانیوز مطلب مینویسند، تودهایها و اصلاحطلبان هستند. ما حتی یک وبسایت مستقل هم نداریم که از آن به عنوان تریبون استفاده کنیم و این وحشتناک است. اگر شورای هماهنگی انقلاب تشکیل میشد و همگی از آن حمایت میکردیم، دیگر غرب اصلاحطلبها را به عنوان نمایندگان مردم ایران نمیشناخت. در اصل حکومت از طریق این جناح هم مردم و هم غرب را فریب داد و در حال حاضر تمام تریبونها حتی منوتو تیوی دست خبرنگارانیست که توسط اصلاحطلبان وارد میدان شدهاند. البته گاهی اوقات ممکن است این تریبونها گاردهای به ظاهر مخالف جریان اصلاحطلبی اتخاذ کنند، ولی در اصل سیاستهای استمرارطلبان یا همان حکومت را پیش میبَرند و مردم عادی قادر به درک چنین موضوعی نیستند. این عده گاهی بدل به قهرمان میشوند و بهخصوص در فضای مجازی (مثلن صفحات چندصدهزار نفری در اینستاگرام دارند) محبوبیت پیدا میکنند، اما در اساس تمام سعیشان بر پیشبرد سیاستهای اصلاحطلبان است. یکی از کانالهایی که در قیام فرودستان خوب خبررسانی کرد، آمدنیوز بود. ولی دستاندرکاران این کانال شاید از سر ندانمکاری اغلب گفتههای اصلاحطلبان را که در گویانیوز منتشر میشد، در خود آمدنیوز نشر میدادند. یعنی مطالب تکتک آنهایی که ضد قیام فرودستان مینوشتند (مثل تاجزاده یا عباس عبدی) با چند ساعت فاصله از گویانیوز در آمدنیوز هم منتشر میشد. عدهای پاسخ امثال عبدی و تاجزاده را میدادند، اما این پاسخها در آمدنیوز انتشار پیدا نمیکرد و اگر هم پاسخی را منتشر میکردند، اغلب پاسخهایی سطحی بود. کانال «توانا» نیز همین نقش را دارد. در این بین کانالی به نام «آزادی» که من هنوز ادمین آن را نمیشناسم، تمام بیانیههای من را در قیام دیماه منتشر میکرد و نقش موثری داشت و سعی میکرد روشنگری کند. بحث مدیا، بحث دربارهی تئوری خودزنی است. شغل تمام ژورنالیستها وابسته به مدیاست اما اغلب آنها پول کافی برای راهاندازی یک مدیا را ندارند. این هزینه را عدهای به عنوان نمایندگان اصلاحطلبی تامین میکنند. مثلن عربستان در حال حاضر به چه کسانی امکانات مالی میدهد؟ دو تلویزیون در عربستان فعالاند که هزینهشان توسط اصلاحطلبان تامین میشود. بیبیسی نیز همینطور. البته منوتو تیوی نقش متفاوتی دارد، در این شبکه چهرههای اصلاحطلبی مشغول به کارند که اهل فکر نیستند و بیشتر جنبهی بزکی دارند. منوتو شبکهایست برای تفریح و سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت مردم، که اتفاقن نقش خوبی را هم بر عهده گرفته، اما در زمان مناسب یعنی زمانی که میخواهد سیاسی باشد، از مفسران یا به عبارت بهتر مبلغان اصلاحطلب استفاده میکند. این عده فقط اسمشان اصلاحطلب است و در واقع استمرارطلب هستند و حتی موقع نقد خامنهای، از خاتمی، میرحسین موسوی یا موسوی خوئینیها میگویند. البته همه میدانیم تفاوتی بین این چهار نفر نیست و هر کدامشان یک سیاست را پیش میبرند، همان سیاستی که ضد دمکراسی و آزادی و چندصدایی سیاسیست. آنها همگی خواهان تقویت ایدئولوژی اسلامی بین مردم و دخالت دین در سیاست هستند. تجربهی قرون وسطا در اروپا نشان میدهد که چنین تفکری محکوم به شکست است. در ایران نیز این طرز تفکر چهل سال است که شکست خورده اما مُشتی ابله هنوز دست از سرش برنمیدارند، چون استعمار (آمریکا و روسیه) خواهان آن است. اگر سردمداران ایران ملی بودند، اینقدر به روسیه باج نمیدادند. ما هنوز نمیتوانیم از خزر، که تمام کشورهای حاشیه درحال بهرهبرداری از آن هستند، سودی ببریم. خزر میتواند یک مرکز بزرگ تجارت باشد، اما ایران از آن درست استفاده نمیکند. یا در جنوب، حتی کشورهای میکروسکوپیک مثل قطر و بحرین، بیشتر از ایران از خلیج فارس نفت استخراج میکنند. ما از وسط بازی به حاشیه رانده شدیم یا به عبارت دیگر درست از وسط صحنهی تجارت جهانی به بیرون پرتاب شدهایم، چون ماموتهای حاکم بر ایران فقط در فکر تروریسمِ اسلامی هستند و تمام عشقشان ساختن گروههایی مثل داعش یا ناامن کردن افغانستان است. مسبب بدبختیهای مردم افغانستان نیز حکومت ایران است. آنها برادران ما هستند اما ایدئولوژی اسلامی، افغانستان را هم گرفتار کرده و اگر رژیم جمهوری اسلامی نباشد، اوضاع افغانستان بهمراتب بهتر خواهد شد. پاکستان هم عقبنشینی میکند و مردم به درد خودشان میرسند. افغانستان زجر میکشد و چهل سال از حکومت ایران ضربه خورده است. ما باید از آنها حمایت کنیم. البته استعمار جهانی خواستار چنین اتفاقاتیست، به همین دلیل در ایران سگی (رژیم جمهوری اسلامی) بستهاند تا بقیهی کشورهای اطراف را بترسانند و راحتتر به آنها تسلیحات بفروشند.
سیاستهای غرب به خوبی در خاورمیانه اجرا میشود. تلویزیونهای ایران مدام شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را مؤکد میکنند، ولی به تحلیل سیاستهای آمریکا در منطقه نمیپردازند. آنها آنقدر مرگ بر آمریکا گفتهاند که حالا آمریکا برای مردم تقدس پیدا کرده و بدل به سوشیانت و مهدی شده، طوری که منتظرند آمریکا بیاید و نجاتشان دهد! این یک گروتسک وحشتناک است. تمام روشنفکری ما از دههی پنجاه ضد آمریکا جنگیدند تا زیر استعمار آن نباشند، اما الان ملتماسانه از آمریکا میخواهیم که نجاتمان دهد! در واقع این تاوان بلاهت ماست. ما ملت نادانی هستیم و مدام تحمیقمان کردهاند و لازم است این واقعیت به ما گفته شود. تاریخ در آینده به ما خواهد خندید. اگر یک شاعر یا نویسنده چنین بیپروا اقدام به کار سیاسی میکند، به خاطر این است که نشان دهد با بقیه فرق دارد. من میدانم صد سال بعد چقدر از ما انزجار خواهند داشت و به بلاهت و ترس ما از یک مشت استخوانپاره خواهند خندید. ما از زامبیها و اسکلتها میترسیم و در واقع دچار توهم ترس از ملاها شدهایم. به ریخت و قیافهشان نگاه کنید. آنها توخالی هستند و با یک سوزن بادشان در میرود. تنها چیزی که دارند، فریب است. ملت ایران، ملتی بتپرست، شاهساز و دیکتاتورساز است و دیگران از همین نقطهضعف دارند نهایت استفاده را میکنند. ملا به خوبی این را فهمیده که ایرانی باید چیزی را بپرستد. قبلن برای این مردم شاه میساخت، الان ائمه میسازد و خودش را مادرسید میکند و بدل میشود به همان بتی که ایرانی باید بپرستد. ملا میداند فقط یک ایرانی میتواند اینچنین فریفته شود. تمام این کارها را در ایران، مساجد و ملاها انجام میدهند. حالا عدهای احمق میگویند چرا مسجد و منبر باید تحریم شود. واضح است که اسلام و سید در حدی نیستند که منِ نویسنده با آن دو مخالفت کنم. محمد، متفکریست بیسواد و متعلق به سیزده قرن پیش است. من چهکار به محمد و موسا و عیسا دارم!؟ بحث این است که به جان مردم ما افتادهاند و حتی اجازه نمیدهند کتابهای من در ایران خوانده شوند. چرا باید جز هموطنانم، در همهی دنیا به کتابهای من دسترسی داشته باشند؟ زامبیها با کمک مدیا و رسانهها تمام سیاستهایشان را اجرا میکنند. هر ژورنالیستی که از روی آگاهی به اوامر ملا عمل میکند، در حال همکاری با اوست، کسی که میداند تکتک خبرهایش دروغ و در جهت شیوع خرافه و تحمیق ملت است و فقط به خاطر پول دست به چنین کاری میزند بیشک مزدور است. او اگر در خیابان گدایی کند بهتر است تا عمله و خبرنگار ملاجماعت باشد. این خبرنگاران حتی اگر انقلاب هم بشود، برایشان فرقی نمیکند و دوباره در روزنامههای حکومت بعدی، مجری اوامر حاکم میشوند. چون ذات مزدوری دارند. سانسورچیان من حالا در غرب، غربی که باید خانهی امثال من باشد، مشغول سانسورم هستند. این سانسورچیها همان شب اولی که پایشان به خارج از ایران میرسد به زنشان میگویند کشف حجاب کن! یعنی یک آدم خرحزباللهی که اعتقاد دارد بیحجابی مساوی جندهگیست، ناگهان همسرش را وادار به کشف حجاب میکند. از نظر او یک زن بیحجاب فرقی با روسپی ندارد، اما اولین کاری که برای رسیدن به اهدافش میکند، برداشتن روسری از سر همسرش است. او اینکار را میکند تا بگوید مدرن شده و توبه کرده اما در باطن همان مزدور سابق است. متاسفانه مردم این اتفاقات را نه میبینند و نه درک میکنند. بارها از من انتقاد شده که چرا در رسانههایشان حاضر نمیشوم. من مطلقن آدم خودخواهی نیستم ولی نمیخواهم مزدوری همگانی شود، میخواهم بعدها در تاریخ ثبت شود که در قرن چهاردهم عدهای میزیستند که میفهمیدند و نمیخواستند مزدور باشند. در واقع رقابت اصلی در ایران بر سر انجام امور مزدوریست که بخش مهمی از گسترش و ترویج آن توسط مدیا انجام میشود و از این راه توی سر مردم میزند و آن را گسترش میدهد. مدیای فارسی به طرز فجیعی کثیف است.
ما ضمن اینکه به تشکیل شورای هماهنگی توجه داریم، همزمان انواع و اقسام مدیا را نیز نقد میکنیم. بهتر است هر کسی بدون توجه به حرفهای من و از روی فکر و اندیشه، کارهای مدیا را زیر نظر بگیرد. مثلن ببیند صدا و سیما چقدر باعث تحمیق ما شده و جامعه را سطحی و سنتیتر و متوسطها را متوسطتر کرده است. این کار در جهت روشنگریِ همگانی و گروهی بسیار به ما کمک میکند. ممکن است یک نفر بخواهد از بیبیسی دفاع کند، مشکلی نیست. اما آیا در حزب آزاد و شعوری ما که اجتماع نخبهها و فرهیختههاست، کسی چنین دفاعی میتواند بکند!؟ در واقع چنین دفاعی به دیگران کمک میکند تا به مزدوری آن شخص مدافع پی ببرند! اگر کسی از صدا و سیما دفاع کند، حتی اگر او را مزدور تلقی نکنیم، خودش در همان دفاعش نشان داده که چقدر دروغگوست. رسانهای مثل گویانیوز خود را مردمی نشان میدهد، اما کثیفترین رفتارها را از خود نشان داده و کسی در اینباره هیچ حرفی نمیزند. آنها یکی به نعل زدند و یکی به میخ. یا مثلن کانالی مثل توانا که خیلیها دوستش دارند، چند آدم خنثا گردآوری کرده که دائم میگویند گاندی و ماندلا باشید و دست به خشونت نزنید. احتمالن به زودی رقص لامبادایی را نیز مُد میکنند تا مردم را خواجه بار بیاورند! آنها به محض دیدن خشونت، میترسند و مردم را به آرامش دعوت میکنند. ما در شرایط کنونی آدم مخنّث و منفعل نمیخواهیم چون منفعل، متفکر بشو نیست. فکرپرداز باید شجاع باشد. یک خواجهی ترسو و سوسول چگونه میتواند متفکر باشد!؟ ما با مُشتی ملای آدمخوار در حال مبارزهایم و خواجهها نمیتوانند با آنها دربیفتند. حتی زنهای ما الان از مردان قویتر عمل میکنند و فهمیدهاند که باید جسارت به خرج بدهند. نباید با ملاها آرام برخورد کرد. الان دیگر وقت آرامش و ماندلابازی نیست. آنها حتی تصور غلطی از ماندلا و گاندی به مردم دادهاند. گاندی اینقدر نرم و آرام نبود. دیالوگ و گفتمانی که اینها دارند طرح میکنند، گفتمان خواجگیست و این دقیقن همان خواستهی ملاهاست. ملا مردم را ترسو میخواهد و تمام تلاشش را میکند تا مردم را متوهم بار بیاورد. کانالهایی مثل توانا پول میگیرند تا مردم را خنثا کنند. از آنهایی که چند ماه در زندان جمهوری اسلامی بودهاند و بعد به راحتی آزاد شدهاند، باید ترسید. چون جمهوری اسلامی کثیف است و بیخود و بیجهت کسی را رها نمیکند و خوب میداند چگونه با چنین کسانی وارد معامله شود. من نمیگویم به همهی این افرادی اَنگ بزنید، اما مراقب باشید و از آنها خط نگیرید. ما باید فرهنگ خواجهسازی را از خودمان دور کنیم. تنها چیزی که در حال حاضر میخواهیم، ترکیب شجاعت و تفکر است. اگر تفکر را با هر چیزی میکس کردند، بدانید پشت آن دروغی پنهان شده است. اخلاق سانتیمانتال به کار ما نمیآید. دکتر تحصیلکردهای که التماس ملا را میکند و در رسانه برای رژیم آخوندی قلم میزند، خودفروش است. کسی که بخواهد چنین فرهنگی را اپیدمی کند، از آخوند کثیفتر است. با ملاجماعت باید جنگید! جنگ الفبای خاص خود را دارد و فقط سلاح به دست گرفتن نیست. کلمات کُشندهتر از هر سلاحی هستند. کلمهی خواجه و نرم به درد ما نمیخورد زیرا ما دیگر از فرهنگ التماس خسته شدهایم. در حال حاضر زنهای ما هم کنشگر شدهاند. یک جایی باید فرم جنگیدنمان تغییر کند. نیهیلیست خلاق و مبارز ما باید عملگر و فعال باشد. بزرگترین عمل یک نیهیلیست انفعالی، خودکُشیست و برایش اصلن مهم نیست که در جامعه چه میگذرد؛ اساسن اگر بخواهیم برخورد نیهیلیستی داشته باشیم، بهتر است نیهیلیستی کنشگر باشیم نه نیهیلیست منفعل.
چهل سال است تحت تئوری تحمیق در حال ضرر دادنیم و اوضاع مناسبی نداریم، پس طبیعیست که حالمان از ملا و حزباللهی و بسیجی بههم بخورد. نافرمانیهای مدنی از هیچ کاری نکردن بهتر است، اما همین استراتژیها باعث ترسمان شدهاند. در جنبش سبز، سه میلیون نفر به خیابان آمدند و اگر لیدرشان میرحسین موسوی نبود، بیشک الان دیگر جمهوری اسلامی وجود نداشت. اگر رهبر آن جنبش یک آدم باهوش و نترس و در کل روشنفکری واقعی بود، مردم را سازماندهی میکرد و انقلاب را به ثمر مینشاند و ما بعد از آن اینهمه ضرر نمیکردیم و در همان سال هشتادوهشت ترتیب ملاها داده میشد. آن شور بزرگ و میلیونی و عظیم را توسط اپوزیسیون حکومتی مهار کردند. هنوز هم امثال خاتمی و کروبی و موسویخوئینیها و حتی عباس عبدی برای بعضیها مقدساند! وقتی مردم در مقابل حکومت میایستند، عکسالعمل اینها را باید دید و فهمید که چه فالانژهایی هستند و از خود خامنهای، حکومتیترند. ظلم و خوی شکنجهگرشان را در آن مواقع باید نظاره کرد. این عده در کنار ما هستند تا سیاستهای حکومت را پیش ببرند و به جای انقلاب ساختاری، انقلاب روبنایی را به ما تحمیل کنند. به همین دلایل مدیا از سخنرانی و صحبتهای من میترسد و حاضر نیست منتشرشان کند. تنها چیزی که ما را از این باتلاق نجات میدهد، شجاعت همراه با تفکر است. شجاعت به تنهایی کاری نمیتواند بکند، همانطور که تفکر هم اگر تنها باشد، قادر به انجام کاری شعوری نخواهد بود. فکرِ شجاع نجاتمان میدهد چون عملگر است و وارد عملیات میشود و اگر نیاز ببیند، در مواقع خاصی قاطعانه عمل میکند. حکومت از قاطعیت وحشت دارد. مهمترین مشکل ما در حال حاضر، ماهیت مدیایِ حکومتیِ فارسی در داخل و خارج ایران است. هر دوی اینها ضد مردماند و حتی یک نفر در بینشان نمیبینید که شبیه من حرف بزند. اغلب بدون دلیل فقط به حکومت فحش میدهند. ما آدم فحاش نمیخواهیم، بلکه تحلیل و بررسی نیاز امروز ماست. بسیجیهای کراواتزدهای در تلویزیونها داریم که ممکن است سرِ نترسی داشته باشند، اما ما شجاعت کُلی میخواهیم. نباید به تفکر ملایی و حزباللهی رحم کرد چون پدر ایران را درآوردهاند و از هیچ جنایتی در حق ما فروگذاری نکردهاند. ما از هر طریقی مصادره شدیم و ضربه خوردیم. چنین تریبونهایی در خدمت دیالوگ انقلابی نیستند، حقیقت را به مردم نمیگویند و به آنها یاد نمیدهند که لبِ پنجره بنشینند و خودشان را در حال عبور از خیابان ببینند تا بفهمند چه بدبختی بزرگی گریبانگیرشان شده است. ما دقیقن در زیرزمین جهان زندگی میکنیم. ما که یکی از کشورهای این جهانیم اما جزء کشورهای جهان محسوب نمیشویم! چرا در بِیس سیستم عامل apple (ios)، زبان فارسی وجود ندارد؟ چون حکومت ما ضد ایرانی، ضد زبان فارسی و ضد تکنولوژیست.
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید