مربوط به بحث علی عبدالرضایی در گروه تلگرامی کارگاه انقلاب که توسط یکی از اعضای فعال گروه پیاده شده است. ویدیو این بحث در یوتیوب
این روزها چه در داخل و چه در خارج کشور بازار تاسیس حزب داغ است. حزبهایی که برای بعد از جمهوری اسلامی پیشنهاد و برنامه دارند، حالا همه دارند قانون اساسی مینویسند و رئیس جمهور و شاه و رهبر انتخاب میکنند. هیچکس هیچ ایدهای برای قبل از آن ندارد و نمیگوید الان باید چکار بکنیم. همه منتظرند که براندازی اتفاق بیفتد اما در جهت این براندازی هیچ کاری نمیکنند. حزب بازی دارد کولاک میکند ولی کسی به فکر الان نیست. همه هم فقط میگویند برنامهتان برای بعد از انقلاب چیست؟ مثل احمقها، لمپنها، آدمهای بیسواد!
در واقع تمام این سوالها مریض است. یک مقاله درباره انقلاب نخواندهاند. نمیدانند شما برای اینکه به بعد برسید باید الان در همین پروسه، کار شعوری بکنید. سوالها اغلب مزخرفند.
اینهمه حزب میزنند اما وقتی آیین نامه و مرامنامهشان را میخوانی میبینی برنامهای برای براندازی ندارند. میپرسیم میدانید برای ابتدا باید پول برای تجهیز نیرو و جنگ پارتیزانی داشته باشید؟ میگویند بله اما کاری پیش نمیرود. در واقع ما همه چیز را شوخی گرفتهایم و میخواهیم سرگرم شویم. همه در حال تبلیغات هستند و هر اتفاقی در ایران را به پای خودشان میزنند. در پاریس راهپیمایی 500 هزارنفری راه میاندازد. آدمها را اجیر میکند برای نمایش، فیلم، تا فیلمبرداری کنند و این تبلیغات یعنی انقلاب. همان چیزی که جمهوری اسلامی میخواهد. سالهاست که در جلسات با فلان سناتور و فلان وزیر شرکت میکند. اما خروجی کجاست؟
همین آدم با پولهایی که از ایران خارج شده یعنی پول خانواده سلطنتی و یا حتی با دریافت هزار دلار از هر نفری که در خارج کشور است میتواند میلیاردها جمع کرده و انقلاب کند، اما منتظر چیست؟ منتظر اینکه از امریکا پول بگیرد. نمیخواهند از جیب خرج کنند. اتفاقن منصف هم هست. چون خودش نمیخواهد هزینه و اکتی بکند به مردم میگوید شما هم کاری نکنید. اعتراض یعنی تظاهرات آرام پس بروید از پیادهروها بگذرید، جمهوری اسلامی عوض میشود! ما از هر طرف با جوک طرفیم!
در ادبیات و هنر گروتسک یک وضعیت است. وضعیتی که در عین طنز وحشتناک است. ما هم درگیر گروتسکی هستیم که از فرط بلاهت وحشتناک است. یعنی وجود این حجمهی بلاهت وحشتناک است. همه فقط حرف میزنند. مردم اکت میکنند، نیرویی در میدان هست ولی اپوزیسیونها سر حداقلها توافق وجود ندارد. در خارج از کشور کسی مثل من، زندگی راحت خودش را دارد. نهایتن اگر انقلابی هم بشود زندگیاش را ول نمیکند که به ایران برود. زندگی آرامی دارد و در نهایت خیالش راحت میشود که مردمش در آرامش هستند. پس نباید توقعی از یک خارج کشوری داشت. حالا عدهای هم پیر هستند و میخواهند کار سیاسی کنند و سرگرم باشند. مسئله، مسئلهی داخلی است. یعنی نسل اکنون. من باید به عنوان یک خارجی کاری بکنم که جوان بیست سالهی امروز سرگذشت علی عبدالرضایی را نداشته باشد. اگر من سخنرانی که در دهه هفتاد کردم را در اینجا یعنی لندن انجام داده بودم نابغهای جهانی بودم ولی یک فرهنگ مرا سرکوب میکند. این اتفاق نباید برای جوان امروزی بیفتد. باید چکار کنیم؟ ما نیاز به انقلاب ساختاری داریم. انقلابی در تمام جوانب و این انقلاب، خشن است. خود کلمهی مبارزه خشن است. مبارزه یعنی اعمال خشونت. وقتی بحث هم میکنیم اگر مبارزه جویانه باشد، بحثی خشن است. میگویند چرا به خامنهای فحش میدهی؟ این حرف احمقانه است. من دارم مبارزه میکنم. طبیعی است که خشونت داشته باشم. خشونت در اینجا زیباست، استتیک دارد. استتیک خشونت را باید بشناسید. در مورد تک تک این موارد باید بحث کنیم. برای نسل جوان. برای من اهمیتی ندارد که کسی که هشتاد سال سن دارد و مملکت را نابود کرده چه خواهد کرد. نسل گذشته چه کرده؟ الان جز نصیحتهای احمقانه چه میکند؟ من باید به فکر فرزندان خودم باشم. اگر بچهای داشتم الان باید بیست ساله میبود. این فرزند بیست ساله چرا باید وارث این کثافت باشد. ما برای این باید مبارزه کنیم. چون انسان یعنی کسی که نسبت به آینده خودش احساس مسئولیت میکند. انسانی که نسبت به آینده احساس مسئولیت نکند از حیوان هم کمتر است چون از تعقل برخوردار نیست. چون بعد آپولونی ذهنش کار نمیکند. حیوان است که سیستم دیونیزوسیاش بدوی است. ملا یعنی حیوان! فقط به ندای احساس گوش میدهد. احساس شهادت، اینکه بروم در کربلا شهید شوم. ما با چنین بلاهتی طرفیم. برویم دنبال نوعی بلاهتی دیگر که آن هم کربلایی دیگر را تبلیغ میکند؟ شاهی دیگر؟ فرق شاه و شیخ چیست؟ در طول تاریخ ایران شاه و شیخ همواره کنار هم بودند. این دیسکورس را باید دنبال کنیم؟ البته که نه! پس عدالتی که از آن حرف میزنیم چیست؟ اعمال عدالت قدرت میخواهد. مبارزه با بی عدالتی در کشور مصیبت زده و عزازده قدرت میخواهد. با این سرطان و با این اپیدمی جنگ کردن قدرت شعوری و نیت و خواست میخواهد. همین دو روز پیش در همین لندن کلی پیام و ایمیل به دستم رسید که جلسهای است و قرار شده در مورد آینده ایران و شورای هماهنگی بحث کنند. چه کسانی؟ همان بسیجیهای سابق! من آنجا چکار کنم؟ چپ باید بیدار شود. چپ نامارکسی، چپ منتقد. کجاست آن چپ؟ در شماهاست؟ ولی خواب رفته و چرتی است. بیدارش کنید. چپ فقط قدرت ساختن دارد. چپ یعنی انتقاد، یعنی اعمال مخالفت. و در دهانش نه اما در داخل خودش خشونت دارد. پس پتانسیل مبارزه در خشونتی است که اعمال میکند. همه جور خشونت. پس هر کسی بنا به استعداد و پتانسیل خودش باید مبارزه کند. یک نفر یک بسیجی را میکشد یک نفر ملا را گردن میزند دمش گرم! یک نفر هم با ملا بحث میکند. یک نفر هم به خامنهای فحش میدهد. یکی هم دیوارنویسی میکند. همه اینها مبارزه است و کسی که میگوید نکن! مزدور است. میتواند بنی صدر یا هرکسی باشد. چون نمیداند باید چکار کند. سکوت میکند و سکوت از سر ضعف است. وقتی میگوید مبارزه آرام بکنید نشان میدهد که درکی از مبارزه ندارد. نشسته و کلی مرید و نوچه دارد، زندگی راحتی دارد و نمیداند که فلان فرودست چه بدبختی و مشکلاتی دارد. شماها میلیونی بردید و اینها میلیارد دلاری میبرند. چه فرقی میکند؟ دزدی دزدی است، جفتتان غارت کردید. یکی کمتر یکی بیشتر، یکی اداریتر یکی دینیتر.
امروز در بانه اعتصاب شده است به چه دلیل؟ برای اینکه انسان در بانه رعایت نمیشود. کروپوتکین میگوید هر آدمی با هر علاقهای که دارد اگر در بیست و چهار ساعت شبانه روز فقط چهار ساعت و پنجاه دقیقه کار کند باید یک زندگی ایدهآل داشته باشد. بانهایها و کولبرها حاضرند بیست و چهار ساعته کار بکنند و یک زندگی بخور نمیر داشته باشند اما حتی همین را ندارند. پس برای این که ندارند و برای اینکه باز هم نداشته باشند اعتصاب میکنند. ما باید اینها را حمایت کنیم چکار میتوانیم برایشان بکنیم؟ میتوانیم لشکر به بانه بفرستیم؟ نه! میتوانیم برایشان بجنگیم؟ نه! با خبر زدن چه کمکی میکنیم اینکه مدام در کانالهای مختلف خبر بزنیم که بانه مظلوم است دلسوزی برای کردها چه فایدهای دارد؟ این کرد میتوانست گیلک باشد. چه فرقی دارد؟ از اینکه میگویند این گیلک است و این کرد و این فارس حالم به هم میخورد. مسخره بازی است. ما در قرن بیست و یکم هستیم. ما ایرانی و مال یک کشور هستیم. برای این کشور چکار کردهایم؟ چکار میکنیم؟
چکار باید بکنیم که دیگر بانه این وضعیت را نداشته باشد؟ کولبرها بیهوده تیر نخورند و کشته نشوند؟ من میگویم پنج میلیون و به روایتی 7 میلیون ایرانی خارج از کشور داریم، که اگر هر کدامشان هزار دلار برای کشور و هموطنانشان بدهند پول زیادی میشود و با همان پول و با نیروهایی که در داخل کشور هستند میشود جمهوری اسلامی را برانداخت. جمهوری اسلامی چگونه میجنگد؟ مثلن با عراق چگونه جنگیدند؟ من یادم هست آن سالها 600 تومان میدادند و خیلی از همسایههای ما و بسیجیها 6 ماه به جنگ میرفتند و وقتی برمیگشتند مثلن یک موتور یاماها میخریدند و با آن مسافرکشی میکردند. همان نیروهای فرودست بودند که میرفتند با عراق میجنگیدند. حالا هم همان فرودستان هستند که در سوریه و با داعش میجنگند. افغانیها را چطور اجیر میکنند؟ آنها از سر بدبختی و برای اینکه خانوادههاش را از ایران بیرون نکنند وارد گردان فاطمیه و .. میشوند. مسئلهاش پول است. ما خیلی مسئله داریم اینها مسائل روز است. در واقع ما در حال اکتی هستیم برای نشدن! همه مطمئنیم که همه چیز دست غرب است. حالا همه حتی احزاب چپ و راست پذیرفتهاند که غرب این کارها را میکند. طرف کمونیست سابق بوده، سالها مبارز بوده، ولی دیگر کاری به مردم ایران و مبارزات داخل ندارد. از همین حالا بو کشیده و میداند ممکن است حکومت عوض شود پس حزب تازه تاسیس میکند. ولی اینها فریب میخورند. کدام حزب؟ الان جنبشها هستند که کارایی دارند. اینها خیالشان جمع است که کار تمام شده چون همه چیز در دست غرب است. شش تا زامبی مثل ملا خوابیدهاند و بالاترین سود را میبرند. چهل سال است کشوری را که میتوانست ثروتمندترین کشور منطقه باشد و بهترین ارتش را داشته باشد به فقر و فنا کشیدهاند. هر ماه و سالی هم که بگذرد بدتر از افغانستان میشود. چگونه توانستند این کار را بکنند؟ فکر میکنید این کار را خمینی یا خامنه ای کرد؟ نه! بلاهت و خرافهپرستی این کار را کرده. آقای احمقی که میگوید کاری به اعتقاد مردم نداشته باشید، اعتقادات این بلا را سر مردم آورده و این بحث کاملن علمی است. غرب قدرت دارد، ما هم باید قدرتمند باشیم. غرب لیاقت دارد. به تناسب هر ملت و مردمی برایش گاورمنت تعیین میکنند. هنور ما لایق نشدهایم. چون آلترناتیوهایی که برای کشور انتخاب میکنند شبیه خودشان هستند. چه آلترناتیوهایی در دست دارند؟ چه کسانی با غرب معامله میکنند؟ الاغهایی مثل خمینی و خامنهای. مبارزه هم کرده باشند خنگ و بیسوادند چون معاصر با ما نیستند. پس ما باید بجنبیم. همه کار را غرب میکند چون قدرت دارد. طبیعی است. خمینی را کی می… چهارتا عروسک، چهار تا لات گذاشتهاند و حالش را میبرند. بعد آلترناتیوها چه کسانی هستند؟ حالا غرب دوربینهایش کار میکند. میداند که مردم نباید بیش از اندازه ناراضی باشند. وقتی این نارضایتی به حداکثر میرسد حکومت باید عوض شود. برای همین فرمانده سپاه میگوید هیچ سیستمی بالاتر از چهل سال کار نمیکند. هیچ سیستمی، در صورتی که حکومت پهلوی پنجاه سال کار کرد. یعنی آمپرها دارد کار میکند. ما باید چه اکتی داشته باشیم؟ ما باید علاوه بر نشان دادن حداکثر نامشروعیت رژیم و نارضایتی از رژیم باید خواستها و رفتارهای شعوریمان بالاتر برود. وقتی یک بسیجی رفراندوم میگذارند و فلان کانال تبلیغ میکند و شصت هزار نفر را هم وارد میکنند، بعد یک گروه روشنفکری سی هزار نفر است، خب طبیعی است، میگوییم مردم همینطور فکر میکنند و هنوز بسیجیها و اطلاعاتیها را میخواهند.
رضا پهلوی با چه کسانی صحبت میکند؟ با همان اطلاعاتیها. چون از یک گروهند؛ شیخ و شاه! اینها همیشه در طول تاریخ با هم بودهاند. مقالهای در غیاب خودش به کنفرانس لندن میدهد، چهارتا اطلاعاتی جمهوری اسلامی مثل سازگارا هم کار خودشان را میکنند و توقع دارند ما اینها را نشر دهیم. ما اصلن شما را آدم نمیبینیم. چه کراواتی باشی چه عمامه به سر. روشنفکری شما را نمیبیند. شما با ما معاصر نیستید، از ما نیستید. شما فقط فروشندهاید، دیلر هستید. یک عده باید بروند همان نمازشان را بخوانند و عدهای هم بروند خاک تخت پادشاهیشان را پاک کنند. شما درکی از انسان ندارید.
در مهندسی مکانیک یکی از درسهایی که خیلی به کار میآید، مقاومت مصالح یا طراحی اجزاست. در این مباحث آستانه تحمل خیلی مهم است. یک وقتی آستانه تحمل یک ملت به پایان میرسد. مثل همین وضعی که الان مردم ایران دارند. ارباب دارد میبیند که آن سرکارگر دیگر به درد آنجا نمیخورد. همه را چلانده و دیگر نایی باقی نمانده است. پس سرکارگر باید عوض شود. در صورتی که آن کارگرها باید به فکر مالکیت خود کارخانه باشند نه تعویض سرکارگر. باید به فکر مالکیت کشور خود باشند نه تعویض شیخ و رهبر. شاه برود شیخ بیاید و شیخ برود، شاه بیاید. ساختار باید عوض شود. این ساختار را چگونه میتوانیم تغییر دهیم؟ با ابراز مخالفت. نه اینکه دوباره با کمک تلوزیون مثل من و تو مردم را فریب دهند. چهار بی عرضهی بیمصرف و بیسواد را میآورند و با آرایش از او دلقک میسازند. تخصص تلوزیون منوتو همین است. از هیچ، یک مدل میسازد کسی که یک میلیون فالوئر داشته باشد. بعد همینها در شلوغی و پنجم دی سوار موج شوند. عکس و اسم دست مردم بدهند. حالا شیخ نیست، شاه بیاید. بدبختی ما همین است. چپ غافل، چپ اسقاطی هم فقط به فکر این است که از قدرت حرف بزند. فکر میکند براندازی اتفاق افتاده است. من البته در حالی که به چپ حمله میکنم، به چپ اعتقاد دارم. الان وقت چپ نامارکسی است، چپ متفکر، چپ قدرتمند، چپ ملی. این مهم است چپ به معنای واقعی دردمند و ملی باشد. الان وقت نیروی فرودستان است. نباید مثل سال 57 گول بخوریم. یک خمینی بیاید و فوری به نام مستضعفان ما را گول بزند. کار جمهوری اسلامی، کار ملاییسم کار حکومتهای شیخ و شاهی فرار به جلو است. ما نیاز نداریم شواف کنیم ما باید واقعی باشیم. به طرز فجیعی باید روشنفکر واقعی باشیم و نشان دهیم چه میخواهیم. آنچه که میخواهیم نباید ایدهآلیستی و دور از دسترس باشد.
اما در مورد کارگاه انقلاب ما چه کارهایی میتوانیم بکنیم و چه کارهایی نمیتوانیم بکنیم؟
قدرت چه کارهایی را داریم، قدرت چه کارهایی را میتوانیم داشته باشیم؟ دوستان میگویند یک حرکتی راه بیندازیم چون دو سه شهر شلوغ شده، اشتباه میکنند اینها نباید از من و این گروه بخواهند. این را باید از تلویزیون منوتو بخواهند. مگر منوتو دست مردم اسم و عکس نداد؟ اما منوتو به مردم عکس میدهد و میگوید سکوت کنید، تظاهرات آرام بکنید. به مردم میگوید که کاری نکنید حالا ما چه کنیم؟ ما حاضریم هستی و جان خود را به خطر بیندازیم و این قرار است به کدام نتیجه منجر شود؟ ما این گروه را زدیم تا منتظر فرصت باشیم که اگر فرصت و فضایی ایجاد شد از آن فضا درست استفاده کنیم. این گروه را زدیم تا تشکیل شورای هماهنگی بدهیم. اما این تلویزیونها نمیگذارند و تا میآییم کاری بکنیم دست مردم اسم و عکس میدهند. در واقع اینها مزاحمند. انبوه تلویزیونها را برای همین ساختهاند. برای اینکه کار و زحمت ما را خراب کنند. ما حکومتی در ایران نداریم. آنچه در ایران داریم خواست است. خواست قدرت را داریم. وگرنه ملا را کی می….
آیا ما دلمان نمیخواهد التهاب ایجاد کنیم؟ آیا این کار را نمیکنیم؟ آیا بدون وقفه از پنجم دی ماه همین کار را نکردیم؟ همهی راهها را امتحان نمیکنیم؟ واقعیت ما همین است. واقعیت این است که با همه تلاشها ما تابحال 500 نیروی عملگر، 500 پارتیزان داریم. 500 نفر که در سراسر ایران شعارنویسی میکنند و اعلامیه پخش میکنند. جالب اینجاست که همین 500 نفر را هم گروههای دیگر ندارند. چون اگر همهی گروهها لااقل 100 نفر را داشتند تابحال حرکتی باید اتفاق میافتاد. پس ما باید این گروه را بشناسیم. ما این گروه را زدیم که اگر چناچه مردم حرکتی کردند هدفگذاری کنیم و پارتیزانهایی باشند که از مردم دفاع کنند. حالا این پارتیزانها در این وضعیت چه میکنند؟ شعارسازی و نقش هدایت کننده را دارند. این گروه برای چنین موقعیتی است. برای کارهای بزرگتر باید عضوگیری بکنیم و قویتر شویم. باید کار بیشتری بکنیم. ما حتی نمیتوانیم هستهها را به هم معرفی کنیم و خودتان هم میدانید چرا. چون جمهوری اسلامی، اطلاعات سپاه در آستینمان هم مامور دارد. روز اول که این گروه را زدیم من شخصن گفتم که هدف ما این است که کار شعوری بکنیم و هر بحث و موضوعی را از اساس بشناسانیم.
من یاد گرفتم روی قدرت خودم حساب کنم، چون میدانم چه کارهایی میتوانم بکنم و چون در لندن هستم بعضی کارها را نمیتوانم بکنم. روز اول متعهد شدم سر آن وقتی که میتوانم بگذارم. چون من اهل شعار نیستم و زندگی من همین را نشان میدهد. هر حرفی بزنم به آن عمل میکنم. آن حرفهایی که تابحال زدم، کارهای تئوریک، بحث شعارنویسی، سازماندهی واتخاذ استراتژی را انجام دادم. من هرگز جنگ چریکی و کار خیابانی نکردهام. کار هسته سازی نکردهام. خیلیها آمدند و گفتند این کارها را بکنیم، تظارات و مبارزه مسلحانه کنیم، من گفتم اوکی! اما همه همان هفته اول جا زدند. همه شغال کشتند جای شیر و همان دو سه روز اول دیدم که مرد میدان نیستند. بحث این است. یک دست صدا ندارد. در کار گروهی همه باید فعال باشند. هرکس که وارد شد قدرت و ابتکار عمل دستش بود.
کسی که عضو این گروه است و وارد این سیستم میشود بالاخره باید وظایفی را بپذیرد. اگر قرار است کار عملیاتی بکنیم باید کار عملیاتی کنیم. اگر قرار است کار تئوریک بکنیم باید به تئوری بپردازیم. سخنرانیها و کار ما داشت خوب پیش میرفت که همه گفتید باید کار عملیاتی بکنیم. گفتم تظاهرات هزینه دارد و نمیتوانید انجام دهید و تعداد ما هم کم است. ولی مزدورآزاری و پخش اعلامیه میتوانیم انجام دهیم. همه کاری کردیم تا همه چیز تسهیل شود و خطری نداشته باشد. بی خطرترین راه را هم پیشنهاد کردم. نهایت نبوغ ما همین میتوانست باشد که کارها را آسان کنیم. باز هم همان بچههای کالجی و همان بچههایی که طرفدار انقلاب شعوری هستند مشارکت داشتند. ولی اینهمه آدم در اینجا حضور دارند که همان مخاطبان منوتو تی وی هستند و با شعارهای اعتراضات آرام تشویق میشوند که انقلاب نکنند. که همه چیز را آرام کنند. بچههای کانال توانا کجا رفتند؟ پولشان تمام شد؟ فقط قرار بود پنج هزار نفر دستگیر و شکنجه شوند؟ چه اتفاقی افتاد؟ من خیلی به قضیهی تظاهرات بدون خشونت فکر کردم. چطور میشود با جمهوری اسلامی جنگید، بدون خشونت؟ از همه جهات فکر کردم و وقتی من میگویم فکر کردم، فکر کردن من مثل آدمهای عادی نیست. مثل رضا پهلوی و بنی صدر نیست. من فکر میکنم. هرچه که فکر کردم به هیچ نتیجهای نرسیدم دیدم تمام این توصیهها در واقع توصیههای تغییر ندادن و همکاری نکردن است. در واقع همکاری با جمهوری اسلامی است. انگار میخواهند این حکومت بماند. شما هم همان راه را دنبال میکنید. طرف آرتیست است و چهارتا آهنگ خوانده به من زنگ میزند و میگوید علی من با این تز تو که خیلی خشنی موافق نیستم. ما به فکر عمل هستیم و اینکه چگونه میتوانیم مردم را به مثابه یک ناخدا به ساحل نجات برسانیم. یعنی ما دنبال پیرزوی هستیم نه شواف. نمیخواهیم حسین صحرای کربلا و شهید باشیم. شهید را کی می….؟
ما میخواهیم بهتر زندگی کنیم. مردم بهتری باشیم. از زیرزمین جهان دربیاییم. چه کنیم؟