
مقالهی «جنبش ویداهای موحد» از بحثهای «علی عبدالرضایی» در گروه تلگرامی «کارگاه دمکراسی»ست که فایل صوتی آن توسط یکی از اعضای فعال گروه پیاده شده است. ویدیو این مطلب در یوتیوب
سیطرهی فقر و فساد، هجومِ اختلاس و وقاحت مذهبی باعث شد که مردم مشهد در ششم دی قیام کنند و فردای آن، ویروس قیام در سراسر کشور پخش شود. حالا دیگر وقت آن رسیده بود که یک زن به نام ویدا موحد، شرم را با فرم و ژانر تازهای به صورت دیکتاتور تُف کند. پس حجابش را برمیدارد و به میدان انقلاب میرود تا دقیقن در زمان شروع قیام فرودستان، انقلاب حجاب کلید بخورد. خیلیها قبل از ویدا هم در برخی نقاط روسری از سر برمیداشتند، اما حرکتشان بدل به یک جنبش سراسری یا همان جنبش دختران میدان انقلاب نشد، چون اساسن اَکتشان انقلابی نبود، بلکه آنها دست به اعتراضی مدنی زده بودند. بین این دو، فرقی بزرگ وجود دارد که میخواهیم بدان بپردازیم.
اساسن حجاب همزمان که معنای پوشش میدهد، شرم و حیا را نیز با خود به همراه دارد. در واقع حجابگذار، به نوعی شرمندهست و فریاد میزند که در برابر مرد، خجالت میکشد. البته حکومت میگوید حجاب بگذارید تا در کوچه و خیابان امنیت داشته باشید و مردها آزارتان ندهند. پس در این میان، وظیفهی پلیس چیست؟ نیروی انتظامی مگر قاق است؟ شما که اینقدر به قدرت نظامی خود در منطقه مینازید، پس چطور قادر نیستید امنیت زنان در خیابانها را تامین کنید!؟ بنابراین مشکل ملّا با زن، پوشش نیست، بلکه مسئلهی اصلی، بیزنس حجاب است.
پس برخلاف آنچه شعار میدهند، مسئله امنیت یا مقولهی ناموس و این مزخرفات نیست بلکه مسئلهی اصلی، استثمار زن به مثابهی یک بردهی جنسی و اجرای آپارتاید جنسیتیست. آنها میخواهند زن مدام شرمندهی مرد باشد و پرچم و نماد آن نیز حجاب است. به همین خاطر حجابگذاران به عضو جنسی زن، شرمگاه میگویند. یعنی جایی را که حتی به خودشان هستی بخشیده و برای اولین بار از همین دریچه وارد دنیا شدهاند و عجایب آنرا دیدهاند، شرمگاه مینامند. این یک غَبن و درد بزرگ بود که مدام، امثال ویدا موحد را همراهی میکرد. در آن روز بزرگ، ویدا موحد سکویی در میدان انقلاب پیدا میکند و حجاب یا همان شرمش را مثل یک چیز حال به هم زن، سرِ چوب میزند و شرمگاهش را بر سر بلاهت مذهبی فرود میآورد و بعد، آرام میگیرد؛ زنی آرام وسط میدان انقلاب! حالا همه دارند نگاهش میکنند. زنی مثل دریا آرام، اما عمیق و طوفانی. چهرهاش را بیاد بیاورید. واقعن چه اتفاقی برایش افتاده بود؟ ویدا مادر بود و بچه داشت، اما عین خیالش نبود که ده دقیقه بعد دستگیرش میکنند. او این قدرت را از کجا آورده و چه چیزی باعث شده بود که نترسد و این جرات به بقیهی زنهای جنبش دختران خیابان انقلاب نیز منتقل شود؟
شناخت و افشای ستم جنسی کار مهمیست و مبارزه با آن و حکومتی دینی که از تبعیض به مثابهی یکی از پایههای ارزشی و هویتی خود دفاع میکند، کار صعبیست. بیخود نیست که روز ششم دیماه، ویدا موحد روسریاش را پرچم میکند و بالای جعبه تقسیم تلفن میایستد و برای عابران، انقلابش را به اکران میگذارد و به ناگاه پارچهی سفید را که علامت صلح و تسلیم است، به پرچم طغیان و جنگ علیه تبعیض بدل میکند. بیباکی این مادر جوان که کودکی نوزده ماهه دارد، بسیار مهم است.
البته جنبش ویداها با همهی شور و هیجانی که بین مردم و ترسی که در رژیم تولید کرده نباید فقط یک حرکت سمبلیک قلمداد کرد که فقط به برداشتن حجاب محدود است، بلکه باید به آزادی و برابری همه جانبهی زن منجر شود. از این به بعد نباید فقط حجاب را عمده کرد، بلکه باید تمام خواستههای برابری مدّنظر باشد. باید مواظب بود که جنبش ویداها تحت هیچ شرایطی به جنبشی علیه حجاب تقلیل نیابد. این جنبش، اعتراضیست علیه تبعیض جنسیتی و جامعهای که فقط تبعیض در آن حکمفرمایی میکند. در واقع اقدام ویدا موحد فقط مختص زنان نیست، بلکه تمام نابرابریها مثل تبعیض نژادی، قومی، زبانی و … را دربرمیگیرد. به همین دلیل باید کمک کرد تا این حرکت فراگیر شود و در چارچوب تمام مخالفتها حضور داشته باشد.
اساسن تمام طیف اصلاحطلبان به خصوص فمنیستهای فاطی کماندویی مثل نوشین خراسانی ماموریت دارند که اَکت و عمل و حرکت ویدا را صرفن اعتراضی مدنی قلمداد کنند. آنها با گاردهای خواجه عمد دارند جنبش دختران خیابان انقلاب را اینگونه تعریف کنند تا شکافی بین قیامِ سیاسی فرودستان و جنبش دختران انقلاب بوجود آورند، در حالی که ویدا موحد یک تنه بدون اینکه بداند یا بفهمد، آن روز خودش یک انقلاب بود که وسط میدان انقلاب آرام گرفته بود. من دقیقن همان روز مطلبی نوشتم و حرکت ویدا موحد را با اعتراض رُزا پارکس آمریکایی قیاس کردم، اما واقعیت این است که حرکت ویدا عمیقتر و اساسیتر از عمل رُزا پارکس بود. ویدا آن روز یک پرفورمنس هنری خودویژه و آوانگاردِ ماندگار را به اجرا درآورد و این حرکت، شروعی تازه برای ادبیات و هنر انقلابیست. ما در اَکت ویدا موحد ظاهرن با پرفورمنس سکوت روبرو بودیم اما این سکوت در ادامه صدای همه را درآورد! چه چیزی در هنر ویدا بود که بدل به یک انرژی واگیردار شد؟ پاسخ نیروی انقلاب است که پتانسیل سیاسی بالایی دارد. در واقع این پتانسیل سیاسیست که یک جنبش انقلابی پدید میآورد؛ جنبش دختران خیابان انقلاب.
ویدا با این پرفورمنس، فصل تازهای را در فمنیسم ایرانی شروع کرد. پیام او خود اَکت و عمل و انقلاب است. او به سیم آخر زد و دیگ بزرگ فمنیستهای مسلمان را که برای جمع کردن یک میلیون امضا پر از آش فاطمهی زهرا بود، واژگون کرد. ویدا یک نفر بود اما چنان انقلابی عمل کرد که یکروزه بدل به هشتاد میلیون نفر شد. ویدا نه امضا خواست، نه بیانیه داد، نه چادربهسرها را با خود همراه کرد، بلکه فقط چادر از سر برداشت. ویدا آن روز حجاب و شرمش را به میدان انقلاب برد و جلوی همه آنرا بالا آورد؛ بالا آوردن به مثابهی انقلاب و در بطن خود تغییر کردن. او نه تنها روسری، بلکه حجابش را برداشت و این یعنی شرم و شرمگاهش را به صورت ولی فقیه تف کرد! برای همین بعد آرام گرفت، راحت شد و با چهرهای آرام مثل دریا نگاه کرد به مردمی که در ساحل انقلاب تماشایش میکردند. حالا دیگر انقلاب پیروز شده بود تا انقلابی بعد از انقلاب پدید بیاید؛ قیام فرودستان.
ویدا یک تنه انقلاب کرده بود. او به همانند لیلیث، شرم را دور ریخته و به آدم گفت یا برابری یا نه! حضرت آدم هم که کم آورده بود، پیش خدا رفت و گفت که لیلیث تمکین نمیکند، خدا هم لیلیث را تهدید کرد و گفت اگر تمکین نکنی، از بهشت رانده خواهی شد و ازین پس در مقام شیطان، کاری میکنم که آینده از تو نفرت و انزجار داشته باشد. اما لیلیث باز شرم نکرد و به خدا گفت نه و ترجیح داد که بلاهت مذهبی قرنها او را شیطان بنامند و در مراسمی مثل حج به طرفش سنگ پرتاب کنند. ویدا آن روز خودِ لیلیث بود که دوباره جلوی خدایِ مذهب و مذهبی ایستاد و پیروز شد، ایستاد و جنبش بزرگی به راه انداخت تا تاریخ مدام از او یاد کند.
خیلیها در طول قیام فرودستان مدام میگفتند که قیام رهبر ندارد. آنها احمق بودند. چطور قیامی بدون رهبر میتواند آنهمه فراگیر شود!؟ یکی از رهبران مهم این قیام، خودِ ویدا موحد بود. عمل و پرفورمنس ویدا یک ایدهی انقلابی بود و قیام ما را به مثابهی یک ایده رهبری کرد. ویدا موحد آن روز پرفورمنسی را با موکد کردن اندروژنی به اجرا درآورد. او در میدان انقلاب، از انقلاب جنسیتزُدایی کرد. دیگر نباید مرد یا زن مهم باشد. وی انسان و انسانیت را موکد کرد و با کار بزرگش از همه خواست که انسان را رعایت کنند و این ایدهی مرکزیِ قیام فرودستان بود. خواستهی اصلی مردم در قیام فرودستان، رعایت انسان و مفاد حقوق بشر در ایران بود و آنها میخواستند انسانی زندگی کنند. مسلمن چنین توقعی را یک حکومت ضدّ بشری نمیتواند برآورده کند.
ویدا حجاب را برداشت تا دیواری که ایدئولوژی مذهبی بین زن و مرد بنا کرده بود، فرو بریزد. پیام انقلابی ویدا به زنها این بود که دیگر خجالت کشیدن از مردان کافیست و نیازی به حُجب و حجاب نیست! مذهب به زنی که سوال یا اعتراض کند و حقش را بخواهد، دریده و خیرهسر میگوید. حجاب فقط پوشش نیست، شما اگر چادر داشته باشی و به ملّا اعتراض کنی، باز هم بیحجاب و دریدهای! در واقع مشکل ملّا پوشش تو نیست، بلکه حُجب و شرم توست. ملّا میخواهد زن را به صیغهی مردی دربیاورد و پولش را بگیرد. در واقع او جاکشی شرعیست که با عقد و صیغه و امثالهم تجارت میکند.
معمولن در روسپیخانه، جاکشها زنانی را که اجازه نمیدهند حقشان خورده شود، تحمل نمیکنند. آنها روسپیِ مظلوم و شرمنده را ترجیح میدهند، چون بیشتر میتوانند استثمارش کنند. زن وسیلهی بیزینس ملّاهاست، برای همین نمیخواهند او اعتراض کند و تمام سعیشان بر این است که او را مدام شرمنده و خجل نگه دارد. منظورم این است که مطلقن مشکل ملّا با زن پوششش نیست، بلکه حجاب یا همان درجهی شرمندگی اوست. زنی که حجاب نداشته باشد، فریاد میزند که با مرد برابر است و حقوقش نصف مرد نیست و دیگر از او شرم نمیکند. ویدا آن روز در میدان انقلاب وقتی حجابش را برداشت، دید که دیگر نصف مرد نیست و به آزادی و برابری رسیده است. دید که یک تنه در انقلاب، انقلاب کرده و همین عامل باعث آرامشش شد. وی چنان اساسی جنگید که ناگهان به صلحِ درون رسید. در واقع ویدا اسطورهی قیام فرودستان شد، پس حرکتش صرفن یک اعتراض مدنی نبود، بلکه اقدامی انقلابی و شدیدن سیاسی بود که ریزوموار تکثیر و باعث شد که لشکری از ویداهای موحد در خیابان روی سکوها، شرمشان را در صورت ولی فقیه تُف کنند.
بهراستی چه اتفاقی افتاده که اصلاحطلبان نمیخواهند جنبش ویداها سیاسی جلوه کند و مدام توضیح میدهند که حجاب، هویت اصلی انقلاب اسلامیشان نیست؟ آنها میخواهند فقط به وجه اجتماعی جنبش زنان توجه شود و تمام تلاششان را میکنند تا این حرکت، جنبشی سیاسی تلقی نشود. اما چرا؟ مسئله کاملن مشخص است. تمام کسانی مثل جلائیپور که حرف از جنبشی اجتماعی میزنند، اوائل انقلاب زنها را مجبور میکردند که حجاب داشته باشند. عجیب است افرادی که پونز در پیشانی زنان بدحجاب فرو میکردند یا چماق به دست در خیابانها به دنبال چنین زنانی میگشتند، حال مقاله مینویسند که در اسلام نباید حجاب اجباری باشد و این مسئله جزء هویت انقلاب ما نیست و موضوعی تحمیلیست و حتی خمینی هم به حجاب اجباری اعتقادی نداشت. در حالیکه انقلاب اسلامی با شرم، پوشش و تبعیض آغاز شد. چرا آنها سعی میکنند این جنبش سیاسی خوانده نشود؟ چرا میخواهند همهچیز آرام باشد؟ چرا فکر میکنند با آرامش و التماس از قدرت میتوان حقوق زنان را مطالبه کرد؟ چهل سال است همین کار را میکنند و مردم را با چانهزنی از بالا فریب میدهند. قیامی رخ داده و سرتاسری شده و همه را ترسانده است. نباید مسئله فقط حجاب باشد، چون همین حالا در خیابانهای تهران پوشش مثل سابق نیست. پشت این پوشش، انقلابی دیگر نهفته است. مسئلهی اصلی و مهم که باید به ملّاها تحمیل کرد تا آنرا قبول کنند، برابری بین زن و مرد است. در حال حاضر نیز شما میتوانید روسری خود را بردارید و اتفاق خاصی نمیافتد. اَکت انقلابی ویدا از قیام فرودستان انرژی میگیرد. اگر همین حرکت در زمان دیگری اتفاق میافتاد، چنین شور انقلابی ایجاد نمیکرد. در اصل آتش و پتانسیل این عمل را قیام فرودستان شعلهور میکند و شما میبینید که جنبش ویداها بخشی از بدنهی آن قیام را تشکیل میدهد. ویدا هنر انقلابی جدیدی را بوجود آورد و آنرا همگانی کرد. یکی از زیرمجموعههای مهم قیام فرودستان، جنبش دختران خیابان انقلاب است. چون حرکت ویدا از یک خواسته و درخواست مهم بخش بزرگی از مردم ایران حرف میزند، پس سیاسیست. زن، زندگی را میسازد و اگر او افسرده باشد، تمام اجتماع را افسردگی فرا خواهد گرفت؛ فضایی که الان در ایران وجود دارد. اصلاحطلبان طبق معمول دارند با کلمات و مفاهیم بازی میکنند و با استفاده از تکنیک فروکاهندگی، از بارِ مفهومی واژهها میکاهند. حجاب عملن بستر آن حکومت را میسازد و آحاد و طیفهای مردم جامعه را تفکیک و طبقهبندی میکند، به طوری که شما میتوانید جامعه را به بیحجاب و باحجاب تقسیم کنید. اساسن چرا مرد حجاب ندارد و دین هرگز از حجاب مردان سخن نمیگوید؟ چون میخواهد زنان را محدود کند و توی سرشان بزند و به آنها نصفِ مرد بودن را تحمیل کند. اجتماعی که انسان در آن خود را نصف دیگری ببیند، بیمار است. ما این بیماری را طی این چهل سال به چشم دیدیم. ایران به سمت نابودی میرود، به طوری که افسردگی سراسری شده و شادی در آن غیبت دارد. عجیب است در کشوری که از لحاظ سیاسی و اجتماعی فلج شده، کسانی باشند که بگویند جنبش ویداها سیاسی نیست. این موضوع، عدم درک آنها را نشان میدهد. البته این فقط مشکل اصلاحطلب ایرانی نیست، بلکه اصولگراها و بیت رهبری نیز این مشکل را دارند، چون به واقعیت حرکت انقلابی نسل جدید وقوف پیدا نکردهاند. در ایران سالهاست که یک انقلاب جنسی آغاز شده و در حال حرکت است و چندین زیرمجموعه دارد مثل انقلاب سکسی. دیگر آن شرم و ریاکاری و اخلاق اسلامی سنتی که در نسلهای گذشته بود، در جامعه حکمفرما نیست. الان خواستهها و مطالبات نسل جوان فقط حجاب و پوشش نیست. نسل تازه میخواهد آزادی در همهی امور را داشته باشد. آنها در حماقت کامل بسر میبرند که هنوز این نسل را کاملن درک نکردهاند. این نسل، تفکر و ادبیات خاص خود را دارد. این فقط مشکل حکومت نیست، بلکه جناحهای سیاسی هم درکی ازین انقلاب ندارند و تا بخواهند بفهمند چه اتفاقی افتاده، سکان را بطور کامل از دست خواهند داد. مسئله این است که ما باید به شکل علمی بتوانیم انقلاب ویداها را گسترش دهیم. این مهم است که ما این حرکت را فقط مطالبهی پوششی ندانیم، چون حکومت خیلی راحت میتواند عقبنشینی کند؛ مثل اتفاقی که در خیلی از کشورها افتاد. تاکید ما باید بر مسئلهی زن باشد. از یک جایی باید فمینیسم واقعی در ایران کلید بخورد که من نقطهی آغاز آنرا حرکت ویدا موحد میدانم. درواقع هرچه که تاکنون در ایران رخ داده، پرستش مرد بود، به نحوی که حتی اغلب فمینیستها خود به نوعی ضدّ زن بودند از جمله همین نوشین خراسانی که با طرح فمینیسم دینی، دو چیز کاملن متضاد را در کنار هم قرار داد. دین اساسن ضدّ زن است، چون میگوید حقوق زن نصف مرد است. شما میبینید که یک زن، انقلابی را رهبری میکند. حالا ویدا نه تنها نصف یک مرد نیست، بلکه تمام مردها و زنهاست؛ یک زن به مثابهی یک انقلاب. اینجاست که فمینیسم واقعی ایرانی کلید میخورد و معنای واقعی خود را پیدا میکند. اینجاست که باید برایش فلسفهسازی کرد و سناریوی تازهای نوشت. باید دربارهی نوع تیپ ویدا یا میمیک فوقالعاده زیبای چهرهاش فکرپردازی کرد. شما حس پیروزی ویدا را کاملن میبینید. پلیس به جانش میافتد اما او هنوز آرام است. آرامش او بیانگر شعور بالای زن ایرانیست که دیگر از تبعیض به ستوه آمده و از ملّا و بلاهت و کثافتکاری خسته شده. کار او یک شعر بزرگ بود. ما به نوعی فردیت آنارشیستی را در دختران خیابان انقلاب میبینیم. آنها بدون قرار قبلی و برنامهریزی شده و اعتراض خودشان را به اکران و اینگونه فردیت خود را به نمایش میگذارند. این بُعد فردی حرکت آنان است، اما از طرفی جنبششان همگانی نیز هست، چون فرم اجرا و مدلی که از آن تبعیت میکنند، یکیست. آنها در زمانها و مکانهای مختلف، روسری شان را درآورده و بر سر یک تکه چوب میآویزند، اما اگر همهشان را کنار یکدیگر بگذاریم، چون از یک فرمت و ژانر پیروی میکنند، پس یک حرکت گروهیست که هنر انقلابی نومدرنیستی و پستمدرن را شکل میدهد. این مسئلهایست که هیچکس به آن توجه نمیکند. چگونه میتوان این پروسهی درزمانی را بدل به یک پروسهی همزمانی کرد؟ آیا باید این جنبش را ادامه داد یا بدل به جنبشی دیگر کرد؟ این چیزیست که زنهای فمینیست یا شورای هماهنگی باید به آن توجه کنند و چارچوب دیگری بدان دهند. ما باید جلوی تلفات بیشتر را بگیریم. تکتک زنانی که با سرِ نترس ریسک میکنند، مقدساند و سرمایههای انقلاب محسوب میشوند و نباید ازدست بروند. اینها مجموعه بحثهایی هستند که باید به آنها فکر کنیم. مثلن از این به بعد اگر خانمی میخواهد اعتراض کند، کافیست ایدهاش را با چند نفر در میان بگذارد تا دستهجمعی عمل کنند. معمولن نیروهای سرکوبگر دو یا سه نفر بیشتر نیستند، بنابراین اگر جمعیتی پانزده نفره داشته باشید، میتوانید به راحتی با آنها برخورد کنید. دیگر وقت آن رسیده که نیروی انتظامی از مردم بترسد و بسیجیها نقاب به چهره بزنند. حالا باید این ترس را سراسری کرد. جریانات جذابی در ایران در حال شکلگیریست و نباید به اصلاحطلبان اجازه داد تا رهبری را بدست بگیرند و اینگونه خط خود را دنبال کنند. باید قدرت را از آنها سلب کرد. شورای هماهنگی باید بخش مربوط به زنان داشته باشد تا فکرپردازی کنند و سناریوهای تازه بنویسند و ازین نیروی بزرگ انقلابی به خوبی بهره بگیرند و اجازه ندهند تا این حرکتهای بزرگ که با صرف هزینههای هنگفت شکل میگیرند، کوچک تلقی نشوند. مشکل فقط روسری نیست. در حال حاضر حجاب به آن شکلی که جمهوری اسلامی میخواهد، وجود ندارد و آنها مثل خیلی زمینههای دیگر، در این بُعد نیز شکست خوردهاند. در واقع رژیم جمهوری اسلامی در همهی ابعاد مغلوب و بدل به جسدی مرده شده است. در ایران جنازهی یک ایدئولوژی وجود دارد که دچار مرگ مغزی شده و در انتظار تشییع است، اما اصلاحطلبان با کارهایشان باعث به تاخیرافتادن این تشییع جنازه میشوند چون اگر یک انقلاب اساسی در ایران اتفاق بیفتد، دستشان رو میشود. مشکل فقط اصلاحطلبان نیستند و بسیاری جناحهای دیگر مانند تودهایها نیز دستشان به خون مردم آلوده است. آنها هم نمیخواهند در ایران انقلاب اتفاق بیفتد و صرفن جای بازیگران عرصهی سیاسی را عوض میکنند. در حالی که نسل تازه چنین نیستند. آنها خواهان انقلاب جنسی هستند. نوع روابط دختر و پسران نسل تازه دیگر جنسیتی نیست و به نوعی اندروژنی شده است. آنها مسئلهی سکس را بین خودشان حل کردهاند. در حال حاضر ذهنها نسبت به قبل خیلی آزادتر شده است. در نسل ما اینطور نبود. چند دهه پیش من را یک عصیانگر میخواندند در حالی که وقتی به غرب آمدم، دیدم که من یک طبیعی و عادی هستم. من فقط فرزند زمان بودم که در دههی هفتاد در ایران راحت رفتار میکردم اما حتی عادیترین اَکت شعری من بدل به یک چیز غیرطبیعی میشد و همه از آن حرف میزدند. من عادی بودم اما کارهایم برای فرهنگچیان عجیب و غریب بود. رفتارهای من شبیه یک زندگی معمولی در غرب بود. الان نیز در ایران همینطور است و نوع روابط آزادتر شده، ولی زمان من این مسائل تابو بود. این بخاطر عملکرد روشنفکری مذهبیست. مذهب همه جا را فراگرفته و حتی اگر انقلاب چپها نیز پیروز میشد، باز هم مذهبی بود. در واقع مذهب افیون ماست و فقط محدود به اعتقادات شخصی افراد نمیشود و بر همهچیز سایه انداخته است. حال وقتش شده تا ما تکلیفمان را با این رفتارهای مذهبی روشن کنیم. این بدان معنا نیست که ضدّ مذهب شویم. عدهای مسیحیاند و برخی بودایی. اساسن انگلیس یا آمریکا، کشورهای مذهبی هستند و مردم مشکلی با آن ندارند و زندگی خود را میکنند. نباید مذهب را وارد حیطههای اجتماعی کنیم. همین دخالت دادنهاست که جامعه را مریض و تکبُعدی میکند و زندگی و تنوع را از آن میگیرد. برای همین است که نسل جدید دیگر ریاکاری و دورغ را برنمیتابد. بنظر من این بحث زوایا و اطراف بسیاری دارد که میتوان به آنها پرداخت. بسیاری چالشهای فرهنگی در ایران قابل طرح نیستند، اما در شورای هماهنگی میتوان دربارهشان بحث کرد. در رابطه با نامیدهها، نامگذاریها و زبان بسیار میتوان فکر کرد. قیام ویدا تمام اینها را دربرمیگیرد و اَکت انقلابیش را میتوان به چند بخش تقسیم کرد؛ مدنی، سیاسی، فرهنگی و ….
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید