شما شعر دههی هفتاد را مصداق تازگی دانستهاید، تلقی شما از شعر تازه چیست؟ شما تازگی را برای چشم بستن به روی گذشته میخواهید؟
علی عبدالرضایی:
شعر تازه از دید من، شعریست که توانسته از عوامل مسبوق به سابقه حاضر در متن سبقت گرفته، آن را از صحنه بیرون کرده و در حاشیه بگذارد و در عین حال به جای عوامل قبلی، عناصر تازهای را به متن دعوت کرده باشد؛ یعنی وجه ممیزهی اصلی سبکهای شعری، در تفاوت میان عناصر موجود در صحنه و حاشیه آنهاست. شعر دههی هفتاد تمام عناصر اخراجی از متون دورههای قبل را دوباره بعد از بازسازی و تعویض نقش به بازی گرفت. این شاعران به هیچ سبکی که صرفن بر مقولهای خاص تاکید دارد، وفادار نیستند و در حد فاصل بین سبکها مینویسند؛ یعنی دقیقن در همان جایی که شاعر اعتقادی به اعتقاد قطعی ندارد قلم و قدم میزنند و معتقدند شعر فارسی راهی جز تاکید بر تمام عناصر شعری و خودداری از رشد سرطانی در مقولهای واحد ندارد. با این توضیح پس میبایست کارکرد عناصر شعری و اعمال تمهیداتی که گاه رویکردهای کلاسیک را نیز به همراه دارد، در شعر دههی هفتاد به وفور یافت! طبیعی است که هر متن متاخری همیشه رابطهای متقابل با قبلی داشته باشد؛ یعنی تنها حضور توامان شاعران متاخر و متقدم باعث تولید متن جدید میشود، به این ترتیب است که آثار بزرگ کلاسیک، اهمیت خود را از دست نمیدهند، بلکه در اثر خوانش و تاویل تازه، نقش عوض کرده و دیگر میشوند و از حوزههای تازهای اعتبار میگیرند.
بخشی از گفتگو با مجله شعر