تختخواب_یکتا احمدی

«تختخواب»
اتاق خواب جهان ما بود
و تخت‌ خواب جغرافیایی ما
هر دو به جفت‌گیری مشغول بودیم
به بوسه چیدن..
به دو استخوان گردن
به دو دره ران
به دست‌های تبرت
به رودخانه‌ کمرم
به دو تپه در غار فرو رفته
ما لباس‌های‌مان را فروخته بودیم
تا به جفت‌گیری برسیم
تا به زنانیگی‌ام سلام کنم
تا به آفتاب سرخ سلام کنی
تا به دستمالی که برسد به مادرت
به اقوام
به همسایه‌ها
به دوست‌ها
ما هر دو به جفت‌گیری مشغول بودیم
اگر پايه‌های تخت‌مان فرسوده نبود
که عروس مادرت نبودم
که دختر پدرم نبودم
که زن مردم نمی گ‌شدم
که شاه نمی‌شدی
ما فقط فقط مشغول بودیم
به زندگی
به لذت..
به چیدن
و به آن اتفاق… اتفاق.. اتفاق..
یکتا احمدی