دستش را فروخت
ولگردها نگاه کردند
دستِ خیابان درازتر شد
آن دستِ خیابان
سایه از دست میرفت
سمت تاریکِ آدمها
کارتن، خواب میدید باران قطع خواهد شد
و سکوت با لباس گرم احتمال دارد…
ماشین به خیر گذشت
اما…
دستِ خیابان درازتر بود
آن دست…
ایستاد
چیزی نداشت
ولگردها دیدند
او…
دستش را فروخت
شعر از «رئوف دلفی»
نقد و بررسی:
قرن بیست و یکم، قرن ظهور فروشندههاست. قرنی که در آن هرکس چیزی برای معامله دارد و اگر در این داد و ستد و بازی شرکت نکنی، قطعن از دیگری شکست میخوریم. روش تولید، نوع کالا و کیفیت محصول مهم نیست چون ما همزمان هم کالا هستیم و هم فروشنده. جنس تقلبی آنقدر در بازار وجود دارد که مجالی برای سرکشی جنس اصلی نیست.
تم و موتیف مقید شعر «رئوف دلفی» فروشندگیست. تمام ابژهها در این شعر بهنوعی فروشنده هستند و شاعر بر اساس همین موتیف، شعر خود را پیش برده و به آن مرکز داده است تا ما به شعری ساختمند برسیم.
با استفاده از ساختارگرایی جزئینگر قصد دارم شعر را بررسی و زیرساخت ذهنی شاعر را کشف کنم.
قطعهی اول:
دستش را فروخت
ولگردها نگاه کردند
دستِ خیابان درازتر شد
نکتهای که نشان از بیتوجهی شاعر در سرایش این قطعه دارد، لو دادن تم و موتیف مقید شعر در همان سطر ابتداییست. در شعر امروز بهتر است ابتدا با فضاسازی و تصویرسازی، مخاطب خود را درگیر متن کرده و او را وارد جهان متن کنیم تا از این طریق اثر تولیدشده، خواننده را ترغیب به خوانش کند. به همین دلیل بهتر است سطر ابتدایی شعر حذف شود.
همانطور که در ابتدای نقد اشاره شد، اگر در شعر دقیق شویم، ابژهها و انسان در شعر همه بهگونهای فروشنده هستند مثلن «ولگردها» که در این شعر نقش تماشاچی را بازی میکنند. انسانهایی که بهجای درک شرایط و کمک کردن، بیشتر در حال تماشا و قضاوت هستند و بلاهت را داد و ستد میکنند. در سطر سوم نیز «درازتر شدن دست خیابان» نشانهی دستدرازی و خرید و فروش است. همچنین این دو سطر، تصویری از انتظار نیز میدهند.
قطعهی دوم:
آن دستِ خیابان
سایه از دست میرفت
سمت تاریکِ آدمها
در این قطعه، «سایه» هم میتواند دختری به همین نام باشد که از دست رفتن سایه همان خودفروشی اوست (دغدغهای که شاعر به آن نیز اشاره دارد.) همچنین رفتن سایه به سمت تاریکِ آدمها، همان خوی فروشندگی انسانها را نشان میدهد که دچار تاریکی شدهاند و سایه در اینجا معنی تاریکی درونی میدهد.
قطعهی سوم:
کارتن، خواب میدید باران قطع خواهد شد
و سکوت با لباس گرم احتمال دارد…
سطرهای اول و دوم این بخش از لحاظ زمانی با یکدیگر ارتباط ندارند و همین موضوع باعث میشود مخاطب به دلیل اغتشاش زمانی که در این دو سطر وجود دارد، قادر به تصویرسازی نباشد و فضای شعر در ذهن او شکل نگیرد (خواب میدید: ماضی استمراری. قطع خواهد شد: اشاره به آینده دارد و در سطر بعدی/ و سکوت با لباس گرم احتمال دارد باعث شده این قطعه دچار اغتشاش زمانی شود.)
از لحاظ نشانهشناسی، کارتن میتواند نشانهی پوشالی و باسمهای بودن باشد. همچنین اگر ویرگول بعد از کارتن را برداریم، میتوان آن را کارتنْخواب نیز خواند و شعر را به سمت چند تاویلی شدن برد. در ادامه، سطر دوم «و سکوت با لباس گرم احتمال دارد» تصویری از انتظار به دست میدهد و با توجه به سطرهای قبلی میتوان به این تأویل رسید که ما با صحنهای از انتظار روبرو هستیم؛ انتظار زن یا مردی کنار خیابان برای تنفروشی. در ادامه، شعر از لحاظ اجرا ضعیف است و شاعر میتوانست به راحتی سطرها را در هم ادغام کند تا بهتر خوانده شود که در ادامه پس از بررسی کامل، ادیت پیشنهادی خود را نیز ارائه میکنم.
قطعهی چهارم:
ماشین به خیر گذشت
اما…
دستِ خیابان درازتر بود
آن دست…
ایستاد
چیزی نداشت
ولگردها دیدند
او…
دستش را فروخت
در این قطعه سطر «ماشین به خیر گذشت» سطری چند تأویلیست. به خیر گذشتن از یک منظر به معنی پیروزی و رسیدن به مقصود است یعنی اینکه ماشین، شخصی که کنار خیابان ایستاده بود را سوار کرده و به هدف خود رسیده است. از سوی دیگر نیز میتوان چنین تأویل کرد که ماشین از او عبور کرده است. در ادامه «دست خیابان درازتر بود» میتواند به معنی دستی باشد که برای خرید و فروش، مدام در حال درازتر شدن است. یعنی هرروزه خیابانها از این تنفروشها پر میشود که نشان از وضعیت بد اجتماعیست. از سوی دیگر درازتر شدن خیابان شاید به معنی راه بیپایان باشد. مسیری که مدام در حال درازتر شدن است. در سطرهای بعدی، «آن دست ایستاد» میتواند به دو معنی باشد:
1. انتظار برای ماشینهای بعدی
2 . ایستادن در آن سمت خیابان
در چند سطر آخر شاعر به موتیف دیگر خود که تن فروشیست، اشاره میکند و شعر را به پایان میرساند.
اما نکتههایی که شاعر باید به آنها توجه کند، سطرسازی و تداوم زبانی_زمانی شعر است بهگونهای که متن در خوانش، راحت و روان باشد و نهایتن بازیهای زبانی که به کمک شیئگشتی میتوان به آنها رسید؛ یعنی اینکه چگونه با بهکارگیری تخیل، از نشانههای دستِ دراز و خیابان استفاده کنیم تا شعری چند تأویلی داشته باشیم. به ادیت پیشنهادی توجه کنید: