از آنجایی که بسیاری به ما اطلاع دادهاند به دلیل سرعت کم اینترنت نتوانستهاند بیانیههای علی عبدالرضایی را بشنوند، آنها را پیاده کردهایم، متن حاضر مربوطست به هفتمین فایل صوتی علی عبدالرضایی
این روزها برخی از تازه بهدوران رسیدههایی که طی این سالها با دزدی و اختلاس به پول و مال و منال رسیدهاند، با نوعی تحقیر از انقلاب مردم نام میبرند. مثلن قیامِ فرودستان را جنبشِ گرسنگان نامیدهاند و نمیفهمند که فقط طبقهی فرودست و گرسنهست که قدرت انقلاب و ایجاد تغییر را دارد. تازه دیروز به غلظت تحقیرشان اضافه کردهاند و نام نهضتِ نان را به خیزش مردم دادهاند و این یعنی که ما فقط مشکل شکم داریم! اما غافلند که نان ربطی به فقط ندارد. نان در هر فرهنگ، کنشی استعارهای و چندگانه دارد و تمام انواع آزادی را شامل میشود. حتی برای یک لیبرمن که دنبال آزادی جنسیست، نانِ باگت نمایهای از بازوی تراشخوردهی یار است، پس نهضت نان از نظر یک لیبرمن، همان نهضتِ عشق و قیامِ شادی و عشقبازیست! میتوانید با هر دیدگاه عقب ماندهای بنامیدمان، ولی اشتباه نکنید که ما به دنبال آزادی بیحد و حصریم و بیشک اولین قدم، براندازی جمهوری اسلامی و کوتاه کردن دستِ ملا و تفکر لبنانیِ ولایت فقیه از ایران است. منظورم از تفکر لبنانی همان پروژهی محقق کَرکیست که شما در حال اجرای آن هستید. متاسفانه شنیدهام که در هستههای مرکزی چند شهر مثل مشهد، عناصر مادرسیّد نفوذ کردهاند و محل گردهمایی و تظاهرات را فقط در بالای شهر انتخاب میکنند و خیلی از پارتیزانهای ایرانبان پیام دادهاند که در این مناطق، فقط طبقهی بیدرد و خواجه ساکناند و وقتی در محل حاضر میشوند، میبینند که بهقدر کافی معترض آنجا جمع نشده. گردهمایی و تظاهرات در محلههای مرفهنشین و جاهایی که محل زندگی طبقهی فرادست است، واقعن چه معنایی دارد؟ پیشنهاد میکنم نگذارید جایی را برای تظاهرات انتخاب کنند که نه تنها اهالیش مشکلی با حکومت ندارند بلکه خواهان استمرار دیکتاتوری اسلامیاند تا مثل زالو از خون فرودستان بیاشامند و پروارتر شوند. باید بهشدت مواظب بود که اصلاحطلبانِ دلواپس، وارد هستههای مرکزی قیام نشوند. آنها در سال 78 و جنبش کوی دانشگاه، نگران بودند که عکس خمینی و خامنهای پاره شده و دانشجوها شعار ساختارشکن دادهاند. ده سال بعد یعنی سال 88 و در جنبش سبز نیز گفتند که به حسین صحرای کربلا و عاشورا توهین شده و اگر تا ششماه پیش، همهجور نگرانی دینی و مذهبی داشتند، حال یکپارچه ملیگرا و پانایرانیست شدند. آنها با عشوه و ادا نگران منافع ملیاند که اگر این نگرانیشان واقعی بود، باید فقط به براندازی جمهوری اسلامی که ضدِّ ایرانیترین دشمن ماست، فکر میکردند. باید همه به هوش باشیم چون همهی این حرفها بهانهای برای تضعیف قیام است. جماعت اسلامیست را چه به ایران و ایرانی؟ آنها هنوز غافلند که با طرح دلواپسی و روسیهبازی و سوریهسازی، دیگر نمیتوانند مردم به ستوه آمده را سیاه کنند. دغدغهی اصلی اصلاحطلبان هرگز اصلاح حکومتِ هزارفامیلِ جمهوری اسلامی نبوده و نیست. چنین کسانی خود بهتر از همه میدانند که در طول تاریخ هرگز هیچ حکومت اُلیگارشی اصلاح نشده که اگر جز این بود، طی این 38 سال راههای تغییر را به روی مردم نمیبستند و در هر جنبش، اعتراضات را در گلو خفه نمیکردند.
آیا خامنهای و خاتمی نگران ایرانند و میترسند که ایران سوریه شود؟ پس رفراندوم برگزار کنند تا هیچ خونی ریخته نشود و مردم خودشان نوع حکومت را انتخاب کنند.
بیشک اگر راهی برای تغییر وجود داشت، اینهمه آدم با دستِ خالی جلوی گلوله نمیایستاد. حالا دیگر حتی یک نفر بین تظاهرکنندگان نیست که به چیزی جز براندازی جمهوری اسلامی فکر کند. مردم میخواهند ایران را نجات بدهند، سرمایهی ملیشان را از چنگ یک مُشت زالوی پروار شده دربیاورند تا هستی و منابع طبیعیشان خرج تحقق ایدهی ولایت فقیه محقق کَرکی لبنانی نشود و نمیخواهند اختیار کشورشان دست عدهای ملای عراقی و لبنانی باشد.
اصلاحطلبان ما را از انقلاب میترسانند چون یکبار در سال 57 انقلاب کردیم و متاسفانه در همان شروع، اشتباه رفتیم و قیاممان توسط شما ملاها دزدیده شد. حالا هم داریم انقلاب میکنیم که دیگر اشتباه نکنیم. تازه شما اصلاحطلبان بیست سالست که دارید به مردم میگویید انقلاب نکنید تا ما حکومت را اصلاح کنیم ولی هر سال که میگذرد، بیشتر به همهچیز میرینید! لااقل بگویید میخواستیم اصلاح کنیم ولی نشد چون خامنهای اجازه نمیدهد. شما اصلن چهچیز و چه کسی را میخواهید اصلاح کنید؟ خودتان را؟ میگویید شعار ساختارشکن ندهید و تظاهرات آرام و سوسولی و سانتیمانتال برگزار کنید. مگر آرامتر از تظاهرات سال 88 و جنبش سبز ممکن است؟ نتیجهش چه بود؟ در نهایت بعد از سرکوب جنبش سبز به همه انگِ جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل زدند. کدام آدم عاقلی دلش میآید که اموال عمومی را تخریب کند؟ حوزهی علمیه و پایگاه بسیج که طی چند روز اخیر به آتش کشیده شد، چه ربطی به اموال عمومی دارد؟ مردم دارند پایگاههای دشمن غاصب را آتش میزنند. بانکها را میسوزانند چون نمیخواهند شما در آن بیش ازین دزدی و اختلاس کنید.
رهبرتان که مدام پُز قدرت امنیتی حکومتش را میدهد، تا حالا هر جنبشی را در ایران به دشمن بیگانه نسبت داده و اتفاقن درست هم میگوید! چون از نظر کسی که در عراق متولد شده تمام مردم ایران بیگانهاند. چقدر دستگاه امنیتی شما ضعیف و زبونست که اسرائیل حتی در شهرهای کوچک هم نفوذ کرده. اگر اسرائیل اینهمه قدرت دارد که میتواند در شهرهایی که اسمشان را هم خیلیها نشنیدهاند، شورش به پا کند، پس دستگاه امنیتی و اصلن خود شما اسرائیلی هستید.
تکتک شما ملاها میگویید که با نقد و اعتراض مردم موافقیم اما در تمام بیانیهها، بسیج شدهاید و به بهانهی حضورِ بیگانه دارید اعتراض مردم را در گلو خفه میکنید و دست به قتلعامشان میزنید. شما اصلاحطلبان که بویی از منافعِ ملی نبردهاید، به بهانهی حفظ آن، در کنار قاتلان مردم عکس یادگاری میگیرید. سالها پیش نوشته بودم که سید احمد خاتمی و سید محمد خاتمی هیچ فرقی با هم ندارند و کپی هم هستند. همان موقع خیلیها بهخاطر این اظهارنظر به من خندیدند. حال پریروز انگار مادرسیّد خندان موفق شده مامورانی را که دم خانهش کشیک میدادند، قال بگذارد و بالاخره بعد از مدتها مجمع روحانیون مبارز را تشکیل دهد و یک بیانیه هم صادر کند تا پیش دیکتاتور، خودش را عزیز و از این لحاظ جلوی احمد خاتمی و جنتی و مصباح یزدی کم نیاورد. او در چهاربند از این بیانیهی شش بندی، مردم ایران را آشوبگر خوانده و اعتراضات سراسری را به دشمنان خارجی نسبت داده، خندهدار نیست؟ واقعن چه اتفاقی افتاد؟ چه شد که ناگهان محمد خاتمی از احمد خاتمی مردمستیزتر شده؟
طی سالهای گذشته بارها نوشتم که اصلاحطلبانی مثل اکبر گنجی که در دههی شصت، بسیجی و پاسدار بودند و جوانان کشور را شکنجه و اعدام میکردند، هیچ فرقی نکردهاند و هنوز همانی هستند که بودند، فقط بازیشان عوض شده. من در دههی هفتاد چهرهی کریهشان را دیده بودم، چون در آن زمان تمام عرصههای فرهنگی اعم از روزنامهها و رسانهها در اختیارشان بود. میدانستم که اصولگرایان لااقل یک چهره دارند اما اصلاحطلبان مدام چهره عوض میکنند و اگر پایش بیفتد، از آنها سفاکتر میشوند. حال در همین شش روز، مردم همان چهرهی دههی شصتیتان را دیدند و فهمیدند که بیست سال فریب خوردند و متوجه شدند شماها نقاب گذاشته بودید و اکنون که احساس خطر کردهاید، نقابتان را کنار زدهاید و همکاران همان قاتلان شدهاید.

بیانیهی محمد خاتمی از حرفهای دیروز خامنهای کثیفتر و ضدِّ مردمیتر بود. اصل قضیه این است که شما خوب میدانید که اگر انقلاب ثمر دهد، خیانتهایتان رو میشود و ایران دیگر جایی برای شما نخواهد بود. پس بسیج شدید تا دلِ مردم را خالی کنید چون بهتر از همه میدانید بقای سیاسی شما به ماندگاری جمهوری اسلامی وابسته است. کثیفترین بخش بیانیهی خاتمی هم آنجاست که کشتار مردم را به عوامل بیگانه نسبت داد در حالیکه جلوی چشم مردم، این بسیجیها و پاسدارها بودند که ملت را به خاک و خون کشیدند. البته بردههای خامنهای از نظر ما عوامل بیگانه محسوب میشوند، ولی شما دیگر چرا خودتان را بیگانه با خودتان خطاب میکنید؟
حتمن حرفهای من را کسانی که هوادار اصلاحطلبان هستند، میشنوند. روی سخن من با بادمجان دور قابچینها و با روشنفکران شعاری و بندتنبانیست که این روزها مثل میمون از تحلیلهای آبکی اصلاحطلبان در نوشتههاشان تقلید میکنند. به صف مردم ملحق شوید و بیش از این، فریب نقاب را نخورید. به جماعت ملا تحت هیچ شرایطی باور نداشته باشید چون اینها تحت تعالیم علمای جبل عامل به ویژه محقق کَرکی آموزش دیدهاند که ضدِّ ایرانی باشند، پس شما نباشید.
این بیانیه را با خطابی علیه ملای ابلهِ عراقی، خامنهای مادرسیّد تمام میکنم:
شاکی میشود سگم
اگر بخوانمت سگِ پیر
و سگ کُشی بگذارم و
غلاف کنم این شمشیر
پس یکی بیاید
به من بگوید
چگونه تا کنم با ناتو
رهبری که دلبری بکند با گریه
وقتِ دار که سر برسد
قِر هم میدهد برای بسیجیها
پس یکی بیاید
به تو بگوید
که از ترسِ این گلولهها
دیگر کسی کم نمیآورد سینه
از رو نرفتهای ارباب!؟
چقدر تحقیر میشود طناب
اگر که در میدانِ آزادی
حلقهای دورِ گردنت در نیاید از آب
پس یکی بیاید
عذر بخواهد از این سطرها
از کلماتم
که دیگر پا نمیدهند
مگر به تخریب بیت
بیت داعشی
از بس که جاکشی
چنین آسان میکُشی
خجالت نمیکشی!؟
از اینهمه خونی که ریختهای در نهر
خامنه شرمندهست
بعد از تو نامش را عوض میکند این شهر
ویدیو این مطلب در یوتیوب👇🏾👇🏾
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید