متن یکباش (سرنوشت)_علی عبدالرضایی

قرار بود در سرنوشتم نباشد آن‌چه در سرگذشتم بود. تا گذشته باشم، گذاشته‌ام ردّی اگر در پانوشتم، گناهِ دربدری‌ست. واِلاّ من آدم خوبی بودم، فقط آدم نبودم! در ینگه‌ی دنیا جنبِ ریا خانه داشتم. دور و بَرِ من دوره پیرکان طور می‌کردند. باید فرار می‌کردم که برقرار بمانم. چه می‌دانستم دنیا خانه‌ای کیری‌ست. جنبِ سه کاف هر که پایتخت کرده حرفی کنارِ حق در کار نیست! اگر کسی در کار نباشد، کسی سیاسی نمی‌شود. و جز برای آسی کشیدن عاصی نمی‌شود! به سنِّ سنت میانه‌ها از هزار رأس در خاورمیانه اگر به‌هم نرسند، میانِ یک من ریش کسی درویش نمی‌شود. پس تا به سنّت ریده باشم، پیش‌ از آن‌که مرگیده باشم، پیش می‌روم! پیش می‌برم در پیش ‌دستی که پیشاپیش شاشیده باشم بر هرچه ریش سفید! و دید! دید زده باشم در صدماتی که از سروکلّه‌ی کلماتم پایین و بالا رفته‌اند!
خوب که فکر می‌کنم می‌بینم چه بسا شعرکی مرا ننوشت. فقط یکی در یکی از گوشه‌های دنیا گوشه‌ی دفترم شاشید و گوش ندادم، نکرده‌ام! دست و دلم را با هر چه کون‌نشور درگیر کرده‌ام، کیر خورده‌ام! همه را کیر کرده‌ام، واگیر کرده‌ام بیماری دلی را که دچارم شد .دیگر نه چیزی که اسمش شعر باشد می‌نویسم، نه کیری راست دارم تا کسی را راست کرده باشد… شکر!
تنها مشکلِ من این است…
از لحاظِ دیگر خیلی خیلی هستم
من فقط آدم نیستم واِلاّ آدم خوبی هستم!
می‌توانم از کنارِ میدانی که ندارند کناره‌گیری کنم نمی‌دانند!
و قومی را در حال هر طبقِ معمول به خود واگذارم نادانند!
من دستِ خود را هرطور که می‌شد باخت، بازی کرده‌ام
و تا به من تن داده باشم همه راضی کرده‌ام
دیگر به هر چه داده‌ام از دست می‌بالم
و افتخاری آشنایی دارم با هرچه که در من دست داشت!
می‌توانم در کجای جهان با هرکه در خر زوری بَروبازویی در همه‌طوری دارد، مچ بیندازم و نبازم
از هر لحاظ که بخواهید شوخی نمی‌کنم        خیلی!   خیلی هستم
تنها ضعفِ من این است…
من فقط آدم نیستم و اِلاّ آدم خوبی هستم
همیشه در همه‌جایی با جنگ در نبردم، جز با خودم دوئل نکردم. نه اینجا که کیرها همه خوابیده‌اند، نه آن‌جا که در کارند آمدم
هم آن‌جا که در من هستم، هم اینجا که در زن هستم، در هر دو جا ماندم
جا ماندم!
ذهنم اتاقِ کوچکی‌ست که مغزم هرشبه در آن بمبی کار می‌گذارد
دیگر دشمنی در کار نیست، پیش‌تر به هر چه آدم شاشیده‌ام
در زندگی من کم‌کم دوستی هم در کار نیست شکر!

منبع: کتاب رکیک‌تر از ادبیات