شومَن اسلامی_علی عبدالرضایی

 

 ۱
شومَن اسلامی

یارو معتاد و درب و داغان‌ست، راهی ندارد مگر وارد صفِ غنی مداحان معروف شود، پس همه کار می‌کند که فیلم نوحه‌خوانی‌ش چنین در فضای مجازی چرخ بخورد. او یا روان‌نژند‌ست و دارد از هیچی به هیچ دیگر می‌کوچد، یا مازوخیستی که می‌خواهد با بیماری‌ش کاسبی کند. اگر لگدی که هزار و دویست سال پیش به پهلوی دو طفلان مسلم خورده چنین از خود بی‌خودش می‌کند پس چرا از آن‌همه بمبی که مثل نقل و نبات، سرِ اطفال سوریه پاشیده می‌شود، کک‌ش هم نمی‌گزد؟ او می‌تواند یکی از این‌ها باشد که می‌رود سوریه آدم‌کشی یا یکی از مازوخیست‌هایی که زیر آفتابِ عمودِ ظهر عاشورا قمّه می‌زنند! خشونت بدنی که شاخ و دُم ندارد! کسی که رحم به تن و بدنِ خود نکند معلوم‌ست که اگر دست‌ش برسد پدر مردم را هم درمی‌آورد و کهریزیک را سراسر شکنجه‌گاه می‌کند. مردم غیور ایران ولی کار به این‌حرف‌ها ندارند، بدبختی دارند، می‌روند پای مجلس این بیماران که اشک بریزند و سبک شوند، مردمی که نمی‌دانند با اعمال چنین بلاهتی دارند چه به‌روزِ خود می‌آرند، مردمی که می‌دانند کشک‌ست عاشورا ولی می‌روند در شب‌های محرّم خانم‌بازی کنند، مردمِ مرگ، مردم روان‌نژند، مردم احمق.

۲
بوطیقا

آسان حرف نمی‌زند فایل شعر، اما اگر این صعب را تاب بیاوری به درکی می‌رسی در رویکرد که دیگر کلاهِ بلاهت سرت نمی‌رود. یازده شماره رنج بردیم تا همه یاد بگیرند ادبیاتِ نه را، ناادبیات را هجّی کنند. مرارت‌ها بردیم که فایل داستان در فایل شعر بنشیند تا فردا ادعا کند نسل تازه اگر زود باشد کولاک خواهد کرد. هزار بار هم اگر این را تکرار کنم باز هم کم است، حالا شعر پیشروی فارسی بوطیقا دارد، دیگر هر کسی جواز ندارد درباره‌ی شعر و داستان نومدرنیستی روی هوا حرف بزند. صعب است خوانش فایل شعر اما آن‌قدر نصیب می‌کند که اگر یک‌بار تحمّلِ رنجِ دانستن کنید، تا همیشه برای فایل شعر، کلاه از سر بردارید.

۳
مقدمه‌ی کتاب فاک‌بوک

شاعر ایرانی تمیز است، شاعر ایرانی عزیز است، شاعر ایرانی مقدّس است و اساسن در خاورمیانه، شاعری شغل شریف عن‌بیاست، برای همین شاعر ایرانی فقط عالی می‌نویسد، فقط ناز می‌نویسد و موجودی سراپا نازنازی‌ست. او اهل گزینش است، گزیده می‌نویسد و محال است در شعرش بگوزد و اصلن برای همین است که شعر فارسی ریده‌ست! من اما لااقل در کتاب‌هایی مثل کادویی در کاندوم، پس خدا وجود داره یا همین فاکبوک به شعر پاک فارسی هیچ ربطی ندارم، در عوض تا دل‌ت بخواهد به این زندگی مربوطم که فامیل نزدیکِ کسشعر است! در این کتاب هم عمد داشتم از راهی بروم خلاف اخلاق متنی شاعران مقدس ایران که محال است دست به کیرشان ببرند مبادا غسل‌لازم شوند!
فاکبوک در واقع کیرنوشتی‌ست علیه کمال‌گرائیِ شعر و شاعر فارسی‌زبان! این‌جا فقط وقتی تخمی می‌نویسی، یعنی فقط وقتی که عمد داری غیر اخلاقی بنویسی، شاعری! در واقع فاکبوک منتخبی از متن‌هایی‌ست که همه دور می‌ریزند اما من سعی دارم آن‌قدر در آشغال‌دانیِ دنیا بگردم تا که شاید به شعر برسم. به همان تک سطر غائی که جز ناشعر نیست.