همیشه در هر حرکت تازه شعری جای عناصر موجود در صحنه و حاشیه عوض میشود، مثلن وزن عروضی و قافیه که در صحنه شعر کلاسیک مستقر بود، در شعر سپید به حاشیه پرتاب شدهاند و لحن و هارمونیِ متنی جایشان نشستهاند. در شعر موزون، لحن سطر به درستی ادا نمیشود چون کلمات تحت سیطرهی وزن قرار دارند و از آزادی خوانشی برخوردار نیستند. در شعر آزاد، لحن جایگزین وزن شدهست و این لحن است که ایجاد هارمونی میکند. لحن چیست؟ یکجور حضور آوایی-عاطفیست که در صدا وجود دارد، انگلیسیها به آن Tune میگویند، شما میتوانید کلمهی پاشو را با لحنهای مختلف بخوانید، میتوانید بگویید پاشو یا پاشووو! اینکه به چه نحوی این لحن را در سطر بنشانید تکنیک خاص خود را دارد، باید طوری در سطر بنشانیدش تا آنطور که دلتان میخواهد خوانده شود، اغلب شعرهایی که ساختار نامتمرکز دارند چند لحنیاند. هر لحن همانطوری که چگونگی انجام فعل را بازگو میکند به متن تنوع خوانشی نیز میدهد. مثلن در یک شعر چندصدایی ممکن است چندین تِم را بیاورید، اتفاقن چندصدایی، چندلحنی هم هست، یعنی هر صدایی که میآید لحن خاص خودش را نیز به همراه دارد ولی لحنگردانی ربطی به چندصدایی ندارد. مثلن در شعرِ «جنگ جنگ تا پیروزی» لحنهای مختلفی وجود دارد،
«باشد! هرچه در این خانه دارم مال تو
جز آنکه بیرون در است قبول؟»
در همین شروع شعر، «باشد» با لحن خاص خودش که خوانده شود، موجب ایجاد نوعی آوای عاطفی و حسی میکند و اگر به طرز دیگری خوانده شود، این حسیت خاص را در خواننده ایجاد نخواهد کرد. به دو سطر زیر از همان شعر جنگ جنگ تا پیروزی توجه كنید:
«مان! آرمانی هاستم! دختار نمیداهام تا شامَلو باشوی
بازانی طافلی پادار فرداسی دار بایاری!»
همانطور كه میبینید؛ اینجای شعر، صدای دیگری به متن دعوت شده كه این صدا، خود دارای لحن است. به این معنا كه مولف، لحن این صدا را از لهجهی صاحب صدا گرفته است و دو سطر با لهجه (ارمنی) نوشته شده كه ایجاد لحن كرده است، لحنی که مستتر در لهجه ارمنیست و همانطوری که ادا میشود در شعر آمده.
در واقع اینجا لحن جایگزین وزن و موزیکی شده که اغلب با تقطیع و کوتاه و بلند کردن سطرها حاصل میشود. مثلن شاملو در اغلب شعرهایش با مکثی که با تقطیع بین سطرها اتفاق میافتد ایجاد هارمونی میکند و کمتر در شعرش به لحن تنوع میدهد و اساسن ایجاد موزیک متنی با تقطیع سطرها دیگر از مد افتاده و در شعر نومدرنیستی کمتر از آن استفاده میشود. شما میتوانید با استفاده از لحن در یک سطر بلند نیز تولیدِ موزیک کرده آن را در سرتاسر شعر پخش کنید.
ایجاد تنوع لحنی در شعر یا اساسن نوشتن شعر چندلحنی یکی از اصلیترین علاقههای شاعران نومدرنیست است. گاهی ما به نسبت تعداد صداهای شعری و تِم های مختلف، در شعر تعریفِ لحن میکنیم و مدام لحن راوی یا پرسوناژهای متنی را عوض میکنیم.
همچنین در یک شعر ما چند تا راوی نداریم بلکه چند تا کاراکتر داریم که هر کاراکتر باید لحن خاص خودش را داشته باشد، در شعر چندصدایی علاوه بر اینکه لحن را عوض میکنیم، در فرم شعر هم دست میبریم. لحن صدای شعر است، صدای تم و نفس شخصیتهاست (مثال دو سطر بالا از شعر جنگ جنگ تا پیروزی). لحن صدای حس مخاطبست، لحنگردانی به این معناست كه شاعر با توجه به کاراکتر، یا فضای معنایی، لحن مناسب را انتخاب کرده و با توجه به تغییر فضای شعری در آن نیز دست ببرد. به چند سطر از شعر «بندرعباس» از كتاب «پاریس در رنو» توجه كنید:
«گمشو! روزی زنی که زایمانی مشکوک داشت
گمشو! گاهی تمام دروازههای جنوب
گمشو! این را تمام فاحشهها میگویند اما نمیروم»
این سه سطر كه در ابتدای تمام آنها عبارت «گمشو» آمده است، بدون شك با لحنی عادی و آرام خوانده نمیشود. و البته پتانسیل آن را دارد كه با صدای بالا و در عین حال با عصبانیت ادا شود. تنها ادای صدای بالا و حس عصبانیت است که در این عبارت تولید لحن میكند.
اساسن هر صدایی که وارد شعر میشود موزیک و فرم و اندیشهی خاص خودش را داراست و ما ناگزیریم همهی اینها را با زبان بیان کنیم.
در شعر کلاسیک شما نمیتوانید لحن را آنطور که فضای متن میطلبد اجرا کنید، چون وزن دست و پا گیر است و به شاعر اجازهی همهجور ویراژ متنی را نمیدهد، خلاصه اینکه شاعر حرفهای کسیست که تبحّر خاصی در اجرای لحنهای شعری دارد.
از سری سخنرانیهای علی عبدالرضایی در کالج که بهمنظور استفادهی آسانتر به فايلهای نوشتاری تبديل شده و در دسترس عموم قرار میگيرد. همچنین میتوانید آن را در مجلهی فایل شعر ۵ نیز بخوانید.
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید