اسید شاشی_علی عبدالرضایی

 
نسل تازه‌ى ايرانى كمتر به ذهنيتِ خود مى‌رسد اما تا دلت بخواهد به عينيت بها داده و به شدت عملگراست. چند سال پيش در مصاحبه‌اى از نشانه‌هاى وقوع انقلابى جنسى در ايران گفته بودم؛ گفتم كه زيبايى، بسم الله جن‌هایی‌ست كه در ايران حكومت مى‌كنند و اگر زنان ايرانى همّت كرده رفته‌رفته حجاب را دفرمه كنند براى هميشه از شرِّ اجنه خلاص خواهند شد.
متاسفانه حكومت اسلامى موفق شده بيش از سه دهه، زيبايى را زير چادر خاك كند؛ چادر گورِ زن ايرانى‌ست، زندانِ زيبای‌ست. ملاها خوب مى‌دانند اگر روزى درِ اين زندانِ سرتاسرى باز شود ديگر جنّى باقى نمى‌ماند كه لباسِ بسيجى تنش كنند. دو سه سالى‌ست كه اين زندانِ استعارى ديگر توان ندارد دخترانِ به ستوه آمده‌ى ايرانى را مهار كند؛ ايدئولوژيست‌هاى دينى كه ساختار حكومتشان بر زاغه‌ى مهماتى به نام حجاب بنا شده هر آن منتظرِ انفجارى بزرگند و براى اين‌كه به تأخيرش بيندازند تاكنون شيوه‌هاى مختلفى چون جداسازى و پايين آوردنِ سن ازدواج و … را امتحان كرده‌اند و انگار اسيدپاشى آخرين و ضدِّانسانى‌ترين حربه‌شان است. فكرپردازانِ اتاق‌هاى جمهورى اسلامى غافلند كه اينگونه نه تنها كسى را نمى‌ترسانند بلكه ترس را به سنگرِ خودشان خواهند برد.
ايران كه بودم رفقا همه از زيبایىِ دختران اكراينى كه در دُبى اشتغال داشتند مى‌گفتند اما حالا به هر كشورى مى‌روم، همين كه مى‌فهمند ايرانى‌ام از زيبایىِ زنانمان مى‌گويند. حالا دخترانِ ما در زيبايى زبانزدند. ديگر دنيا در مواجهه با ايرانىِ بدنام شده نه تنها اخم نمى‌كند بلكه زيبایىِ زنِ ايرانى را براى لبخندى كه ناگهان بر لبانش مى‌نشيند دليل مى‌كند! اين هديه جمهورى اسلامى به جهان است. ملاها از زيبايى انزجار دارند براى همين تبعيدش مى‌كنند تا ايران زشت و جهان زيباتر شود. در آن بلبشويى كه هر چه مافنگى بوده ملا افندى شده بى‌شک زنِ ايرانى نام ديگرِ قربانى‌ست.
تعجب مى‌كنم مردمى كه اين‌همه دم از ناموس مى‌زنند چرا هنوز سكوت كرده‌اند، يا اگر در اصفهان و تهران اعتراض مى‌كنند بيشتر خواهان معرفىِ چند خرده جن هستند نه جنتى‌هايى كه امامانِ سيه عباى شهرهايند! تازه اين‌ها هم همه عروسک‌ند؛ اسيدپاشِ واقعى هموست كه يک مشت روانى و موجى مثل حسن‌هاى عباسى را زيرِ بال و پر گرفته شربتِ داغ به خوردشان مى‌دهد تا روى شيرين شهيد شوند!
طى اين سال‌ها جمهورى اسلامى موفق شده ناموس و شرف و غيرت را هم از سكّه انداخته، مثل غرب ستيزى‌اش فقط شعار كند. آن‌ها خرده جاكش‌هاى داخلى را سنگسار مى‌كنند اما خود با مدرن‌ترين شيوه‌هاى جاكشى، زيبارويانِ ما را مثل زنان تایلندی و ويتنامى به گوشه گوشه‌ى جهان صادر كرده‌اند.
زيبايى بسم اللهِ جن‌هاى جديد است. آن‌ها اسيد مى‌پاشند تا طينتِ خود را در چهره‌ى تازه‌اى كه ساخته مى‌شود رؤيت كنند، اين همسانى کمک مى‌كند تا امّت زشت روى امام، اين‌همه در آينه تنهايى نكند.
حجاب اجبارى سال‌هاست كه ديوارى كشيده بين مرد و زن ايرانى؛ ديوارى كه ديگر پى ندارد و هر آن ممكن است سرِ حكومت خراب شود. خوش‌بختانه چند روزى‌ست كه همه در اينترنت درباره شيوه‌هاى مواجهه با اسيدپاشى راهكار مى‌دهند. يک عده خطاب به زنان مى‌گويند در جمع و جمعيت تا جايى كه مى‌شود آرايشتان را تند كنيد اما در كوچه‌هاى خلوت و خالى ترتيبِ صورت‌تان را با پاک كن بدهيد! گروهى نيز به دختران زيبارو سفارش مى‌كنند وقتى از خانه بيرون مى‌زنند جاى كيف، دبِه‌اى آب را همراهِ خود داشته باشند تا وقتى كه بر چهره‌شان اسيد پاشيده مى‌شود سر در دبّه فرو برده خود را نجات دهند!
اين‌ها اگر نامش بلاهت نيست پس چيست؟ نويسنده‌اى كه هنوز نمى‌داند آب در تركيب با پودر اسيد سولفوريک يا اسيد كلريدريكى كه بر صورت‌ها پاشيده مى‌شود مثل كاتاليزور عمل كرده و صورت را بيشتر تخريب مى‌كند براى چه مى‌نويسد!؟ متاسفانه ايران مجتمع همين عده‌ها و برخى‌هاست. همه از همه جور راهى براى مواجهه با اسيدشاشى مى‌نويسند اما هيچ‌كس درباره تنها راه مقابله با آن نه!
سال‌هاست كه بر سيرت و صورت همه اسيد پاشيده‌اند، زشتى چنان فراگير شده كه زيبايى جز معنايى مطرود نيست، كارى هم از دست كسى برنمى‌آيد مگر همين جوانانى كه نطفه‌شان با “نه!” بسته شده و عملگرايى‌شان مى‌رود كه انقلابى فرهنگى را رقم بزند؛ انقلابى جنسى كه اگر اين مراحل آخر را نيز با موفقيت پشت سر بگذارد ديگر نه از ارزش‌هاى جنى و اسلامى چيزى باقى خواهد ماند نه از اخلاقِ انسانى.
اين روزها اسلام سياسى دارد در خاورميانه به طرزِ فجيعى امتحان پس مى‌دهد. شكى ندارم كه در سده‌ى بعدى حوزه‌ى علميه مثل موزه آشويتس پربازديد خواهد شد. حالا ديگر وقتش رسيده روشنفكرانِ به اصطلاح دينى لباس‌شان را باز عوض كنند. فردا چقدر ديدن خواهد داشت تى‌شرت زعفرانى و شورت لامباداى يكى مثلِ … مثلِ …، مثال هم ندارد اين عبدالجوادِ سروش!

منبع: کتاب آنارشیست‌ها واقعی‌ترند